چکیده:
این پژوهش، به بررسی مسئلهی بار تکفل معیشتی در خانوادههای ایرانی بهعنوان
یکی از مسائل اجتماعی بالقوه در کشور میپردازد و در پی شناخت زمینهها و عواملی
فرهنگی-اجتماعی است که بر وخامت مسئله میافزاید.در این میان، توجهی ویژه به حضور
کمرنگ زنان ایرانی در بازار کار و برخی علل و ریشههای آن شده است.این پژوهش به
روش پیمایشی بر روی 384 سرپرست خانوار در تهران انجام شد و به کمک یافتههای آن
برخی سازههای ذهنی و نگرشهای رایج بهویژه در رابطه با اشتغال زنان دستهبندی
شد.این نوشتار، همچنین دربرگیرندهی برخی پیشنهادها و راهکارها برای کاهش موانع و
محدودیتهایی است که بر سر راه حضور مؤثر زنان در عرصههای کار و تولید
اقتصادی-اجتماعی وجود دارد.
خلاصه ماشینی:
"بالا رفتن سطح بار تکفل، در کنار عواملی دیگر، همچون متوسط درآمد شاغلان، سطح هزینهها، تورم، و از این دست، در طول زمان عوارض و نتایجی ویرانگر بر جمعیت فعال جامعه خواهد داشت که برخی از آنها چنین است: -تراکم خستهگی و کاهش بازدهی کیفی در کار نیروی شاغل؛ -گسترش چندپیشهگی و فرسودهگی زودرس جمعیت فعال و شاغل؛ -بالا بودن هزینههای مصرفی در خانواده و جامعه؛ -کند شدن جنبش و فعالیتهای مؤسسات تأمین اجتماعی؛ -کند شدن روند توسعهی اجتماعی-اقتصادی کشور؛ بررسی میدانی و یافتهها در سال 1375، برای شناسایی عوامل فرهنگی-اجتماعی مؤثر بر وضعیت بار تکفل و نوسانات آن، نگارنده یک بررسی میدانی بر روی 384 سرپرست خانوار در تهران انجام داد.
چه ایرادی دارد در محیطهای روستایی و در میان برخی گروههای اجتماعی که سطح مهارت و تحصیلات همسران، بهویژه در زنان پایین است الگوی کارکردگرایانهی تقسیم نقشها ترویج شود؛ولی در محیطهای شهری بزرگ یا گروههای اجتماعی توانمند(به لحاظ تحصیلات و مهارت همسران)الگوهای سیال نوینی برای نقشهای خانوادهگی تنظیم و پیشنهاد گردد؟ واقعیتهای نوین با گذشت زمان، جامعهی زنان کشور، بهویژه در تهران و دیگر شهرهای بزرگ، گرایش بیشتری به اشتغال نشان میدهد و نرخ مشارکت آنها از 7/8 درصد در سال 1370 به 8/11 درصد در سال 1381 رسیده است(سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور، 1383:18-22؛جدول 10)؛اما در کنار آن، واقعیتهای اجتماعی-فرهنگی را نیز نمیتوان نادیده گرفت."