خلاصه ماشینی:
کسانی که در اسطورههای ایرانی و بهویژه در اساطیر اوستایی و حتّی اساطیر شاهنامه فعالیت میکنند،باید متون باستانی را نیز بخوانند؛نه اینکه از ترجمههای دست دوم و سوم استفاده نمایند.
محور اصلی بخشهای نخستین شاهنامه شخصیتهای پیشدادیان مانند کیومرث،فریدون،جمشید،ضحّاک و غیره هستند، که تمام این شخصیتها تحلیل اساطیری میطلبند.
همچنین است دورۀ کیانیان،که دورۀ پهلوانی اساطیر ایران است و شخصیتهای مهمّی مانند سیاوش و کیخسرو،محور اسطورههای شاهنامه را تشکیل میدهند.
دورۀ اوّل دورۀ شکلگیری قومیت،مدنیّت و شخصیتهای آغازین؛دورۀ دوم دورۀ حملۀ اهریمن،که در شاهنامه با حملۀ ضحاک توجیه میشود،و عصر آمیختگی نور و ظلمت و خیر و شر،و دورۀ سوم دورۀ رهایی و آزادی و دوران پایانی جهان و رستگار شدن انسان است.
حتّی علّت اینکه نوروز مهمترین و محوریترین جشن ایرانی در کنار تمام جشنهای دیگر است،پیوند آن با جمشید است که در دورۀ آغازین اساطیر ایران قرار دارد.
همچنین شخصیتهای اساطیری بین النّهرینی را میتوان با اساطیر ایران مورد تطبیق قرار داد.
چه ارتباطی بین حماسه و اسطوره وجود دارد که آنها را در این ارتباط تنگاتنگ قرار میدهد،و همیشه یک پای حماسه،اسطوره است؟ در بیشتر اسطورههای دنیا شخصیتهای اساطیری به شخصیتهای حماسی تبدیل میشوند.
این گونه نیست که در شاهنامه تنها پهلوانان سیطره دارند،بلکه ایزدان و در واقع آنچه جوهر اصلی اساطیر خداینامه،اوستا و متون آریایی است در شاهنامه تبدیل به پادشاهان میشود.
مضمون اصلی که در آغاز سخنم نیز به آن اشاره کردم،همین است که در اساطیر باستانی ایران پیش از عصر شاهنامه،یعنی اساطیر آریایی و اوستایی،ستیز نور و ظلمت وجود دارد.