خلاصه ماشینی:
"ادبیات داستانیو شعر نقد و بررسی باز سپید روح:فواید رمان تاریخی برای نوجواناننگاهی به رمان«چشم عقاب»،نوشتهی محسن هجری ابو ذر کریمی (به تصویر صفحه مراجعه شود)عنوان کتاب:چشم عقاب نویسنده:محسن هجری ویراستار:هدیه شریفی ناشر:کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نوبت چاپ:اول،1390 تعداد صفحات:165 ص باز سپید روح چه پروازها کند یک دم اگر برون جهد از دام روزگار «ظهیر فاریابی» یک شاید باید این را بپذیریم که دوران ما به لحاظ تاریخی با هیچ شاخصهای متمایز نمیشود.
اساسا مگر راهدیگری هم وجود دارد؟به همین دلیل است که میانمایگی عمومی ادبیات داستانی در ادبیات داستانی کودک و نوجوان نیز ظهور و بروز مییابدو این موضوع مقصری ندارد؛این ویژگی دوران ماست و لاغیر.
پدر ناصر کتابدار الموت است و همچون پیری خردمند و محافظهکار که گویی تمامی پرسشها به او ختم میشود تا پاسخ گوید:«پرسیدم در این اوضاع چرا قوت قلبمان نمیدهید؟با خشم گفت:چرا باید شما را بیهوده امیدوار سازم؟بسیاری از دژهای ما به دست سربازانهلاکو افتاده و بدتر از همه،امیر رکن الدین تسلیم شده.
فصل ششم:ناصر به برج دیدهبانی قلعهی الموت میرود و با سلیم که پاسبانی میدهد صحبت میکند.
فصل چهاردهم:فداییان الموت برای از کار انداختن منجنیقهای مغولها به عملیاتی شبانه دست میزنند و موفق میشوند،اما اسد به داممغولها میافتد.
پدر میگوید نتها راه برای نجات کتابخانه این است که معاهدهای با مغولهاامضا شود که الموتیها به شرط نداشتن نیروی جنگی در قلعهی الموت باقی بمانند.
فصل بیست و هشتم:پرسهی ناصر در الموت و گفتوگوی او با یک نگهبان که میگوید باید برای چند روز آینده منتظر فرستادهی هولاکوباشند."