خلاصه ماشینی:
"وی در مقام یک معتقد به خدا این عقیده را باطل میداند که فکر کنیم که در اندرون اتمها نیروهای درون بافتهای وجود دارد که باعث به وجود آمدن نفوس شده باشد او معتقد است که خداوند با آفرینش هربدن،یک نفس برای آن میافریند.
شخص یا اشخاص ذیربط در اینباره میتوانند آگاه باشند(این امور برای او یا انها به عنوان داده،محسوب میشوند)اما آنها، دادههایی مجزای از آن دادههای متصل به همدیگر هستند که مابین دو نیمکره مغز باقی ماندهاند و اطلاع از اینکه چند شخص وجود دارد،موجب اطلاع یافتن از اینکه آنها چقدر پیوسته به همدیگرند و به بالعکس نمیشود.
اگر حقایق مربوط به اشخاص،حقیقتهایی درباره ابدانشان میدانستیم، همین امر باعث میشد که ما بدانیم چه تعداد شخص وجود دارد-اما ما که نمیدانیم!همین امر دوآلیسم جوهری را بر ما تحمیل میکند-یعنی دیدگاه مبتنی براینکه اشخاص از دو جوهر مجزای از هم تشکیل شدهاند-یعنی نفس و بدن.
اما ممکن است که آن،به صورت کمی معقولانهتر به این معنا باشد که قوانین روحانی-جسمانیای وجود دارند که تغییر وضعهای خاص ماده فیزیکی(که باعث رخ نمودن در ظرف تکامل شدهاند)باعث تصرف در وجود اشیاء مختلف میشود-یعنی نفوس و زندگانیهای روانیشان.
این است دلیل آنکه چرا من فکر میکنم که در اتمها نیروهای مرحله تکاملی آغازینی وجود ندارد تا(در صورت ترکیب با اتمهای دیگر)[باعث شود]نفوس و زندگیهای روانی ایجاد شوند.
ما برای باور آوردن به اینکه این نیروها تماما به نیروهای فیزیکی اتمها مرتبطند،نیازمند به دلیلیم،و شاهد این امر آن است که یک فرد میتواند یک نظریه جامع جسمانی-روحانیای از قوانین را مطرح نماید تا معلوم کند که آن مورد،چگونه به آن صورت میباشد."