خلاصه ماشینی:
"علاوه بر محافظهکاری،لیبرالیسم کلاسیک و بالتبع خوانشهای مختلف اختیارگرایی1اعم از مکتب اتریش به نمایندگی افرادی نظیر فون میزس و فردریش فونهایک و طیف آمریکایی این رویکرد به نمایندگی رابرت نوزیک تأثیر زیادی بر نئولیبرالیسم گذاشته است.
اگر مطابق با معرفتشناسی خاص هایک،امکان دسترسی به مکانیسم پیچیدهی&%05302EOKG053-G% تعاملات نهادهای بشری نیست-عدم امکان سیاستگذاری-،چگونه میتوان مکانسیم به طریق اولی پیچیدهتر ذهن بشری را کشف نمود؟ مگرنه این است که این همان کاری است که هایک انجام داده است؟ همچنین میتوان از هایک پرسید:اگر تم محافظهکارانهی نئولیبرالیسم یا اختیارگرایی رادیکال،یعنی«بدبینی نسبت به حدود و امکانات قدرت معرفت بشری»درست باشد،چگونه فرآیند خیزش مدرنیته قابل تبیین است؟آیا بدون اعتقاد به این ایده،پیشرفتهای عظیم علوم طبیعی و اقتصادی ممکن بود؟محافظهکاران همواره تفکر انتزاعی را به سود دفاع از سبک ملی سیاست کنار نمیزنند.
آرمان اقتصاد بازار وجه مشخصهی مبارزات لیبرالهای قرن نوزدهم برای از میان بردن امتیازهای اشرافی و رعایت آزادیهای فردی بود و بدین لحاظ کاربرد آن با آرمان همیشگی لیبرالها در مورد اجتماعی متشکل از شهروندانی مستقل و فارغ از قیمومیت نخبگان یا دولتی سلطهجو همخوانی نداشت.
این کشورهای در حال توسعه برای ادامهی بقای اقتصادی بالاجبار به نهادهای مستقر در واشنگتن یعنی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی روی آوردند و در ازای دریافت وام و کمک، به پذیرش پروژهی اقتصادی نئولیبرال مجبور شدند.
اما تسری این رویکرد به کشورهای در حال توسعه و نتایج حاصل از کاربست سیاستهای آن،یقینا یکی از غمانگیزترین حوادث قرن بیستم تلقی میشود.
گفتنی است یکی از آثار جاری شدن سیاستهای نئولیبرالیسم در جهان وقوع دیکتاتوری نخبگان در اکثر کشورهای در حال توسعه بود."