چکیده:
در این مقاله مساله معنا شناختی صفات، از دیدگاه ملاصدرا بررسی می شود. فیلسوف بزرگ مسلمان با استفاده از بحث وجودشناسی و اصول مربوط به آن به سراغ صفات حق تعالی رفته و در مساله وجودشناسی با پرداختن به اصول اشتراک معنوی و تشکیک وجود نشان می دهد که قول به تشبیه و تنزیه مطلق باطل است و مستدل بیان می کند که وجود در خالق و مخلوق بطور تشکیکی بکار می رود. صفات جمالیه را نیز با ارجاع به حقیقت وجود و اثبات عینیت عوارض وجود با حقیقت وجود نشان می دهد که، مانند وجود، امری مشترک و مشککند و با عقل انسانی قابل فهم است.
خلاصه ماشینی:
"(خوارزمی: 211)(1) اما در باب صفات ذات، اهل اعتزال برای آن که هر نوع مشابهت عالم ربوبیت با عالم انسانی را نفی کنند، قائل به نفی صفات شدند، همچنان که در عالم انسانی اگر هر صفت کمالی برای انسان لحاظ شود، از موصوف و صفت دو امر مجزا فهمیده میشود و هر یک معنای خاص خودشان را دارند، در حق تعالی نیز همین گونه خواهد______________________________1 ـ معتزله در تاویل به سه روش اقدام کردند: الف - گستردگی لغت در دلالت بر تعدد معانیب - بلاغت لغت عربی و کاربرد فراوان و مجاز و استعارهج - تحریف بسیط در قرائت بعضی از آیات با استناد به تعداد قاریان آن بود و این با توحید منافات دارد.
بعضی از آنان در حد اعلای تشبیه گرفتارند و بعضی در مراتب خفیفتر، اما در عین حال لفظ مشبهه بر همه آنها قابل صدق است و در یک معنا با هم اشتراک دارند و آن این که واجب بالذات را در صفات کمالیه و جمالیه، شبیه ممکنات و نظیر مخلوقات میدانند و از صفات کمال همان معنایی را اراده میکنند که در مخلوقات و ممکنات نظیر دارد.
تا این جا بیان شد که وجودی که محور فلسفه متعالیه ملاصدرا است، و هم در حق تعالی ظهور دارد و هم در ممکنات و با توجه به اصول اشتراک معنوی و تشکیک معنای آن، برای عقول بشری قابل فهم است و نه تشبیه لازم میآید و نه تعطیل."