چکیده:
از میان شروطی که در کتاب های فقها مطرح گردیده، دو شرط خلاف مقتضای عقد و شرط
نامشروع از مهمترین شروطی هستند که دارای ویژگیها و آثار گوناگونی هستند. اکثر
علما شرط خلاف مقتضای عقد را یکی از انواع شروط نامشروع شمردهاند. در این نوشتار
این دو شرط از جهات مختلف مورد مقایسه قرار گرفته و به نقاط اشتراک و افتراق آنها
پرداخته و آرا و اقوال فقها شیعه و اهل سنت مورد بررسی و تحقیق قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
"مورد اول مانند صورتی است که در عقد بیع شرط عدم جواز تصرف مشتری در بیع شود (امام خمینی،1379,ص166) مثال مورد دوم هم در جایی است که در عقدی شرط عدم ازدواج تا آخر عمر بر یکی از طرفین عقد شود بر اساس تقسیم بندی فوق، این اختلاف بین فقها وجود دارد که در شرط، معیار نامشروع بودن نفس شرط است یا التزام به شرط؟ در پاسخ به این سؤال، هر گروه راهی رفتهاند، اما حق مطلب همان نظری است که به آن معتقد شده و آن اینکه هر دو معتبر است.
برخی از فقها قائل به بطلان عقد گشته اما نظر مشهور فقها، بر خلاف آن استوار است، یعنی معتقدند که شرط نامشروع تأثیری در عقد نمی گذارد و به عبارتی دیگر شرط نامشروع از جمله شروط فاسد غیر مفسد است (محقق بحرانی، 1363،ص164) از جهت احادیث هم دو دسته روایات دیده می شود: مفاد برخی از آنها مطابق قول اول بوده و برخی دیگر منطبق بر قول دوم می باشد.
برخی از فقهای معاصر ، همچون میرزا حسن بجنوردی در قواعد فقهیه ، فرض یاد شده را این گونه توضیح و تفسیر نموده است: از جمله صورتهای مخالف با مقتضای عقد، این است که شرط با بعضی از آثار شرعیهای که شارع برای عقد جعل نموده است منافی و در تضاد باشد، مثل اینکه زوجه در عقد نکاح شرط کند که اختیار محل سکنی به اختیار خودش باشد یا اینکه زوج را مجبور به اقامت در شهر پدر و مادر خود کند."