چکیده:
هزار و یک شب یکی از متون ادبی چند ملیتی است که زنان در آن حضوری روشن و فعال دارند. قهرمان قصهها زنی با تدبیر و هوشیار است که با نقل قصههایی هوشمندانه، پادشاهی خودکامه و مستبد را به پایگاه خودآگاهی میرساند. روند قصهگویی شهرزاد در طی هزار و یک شب و مقایسه مضامین قصهها با توجه به ریختشناسی و اجزای سازای آنها نشان میدهد که وی در اجرای این حرکت بشر دوستانه و ایثار در جهت نجات جان خواهران سرزمینش کاملا هوشمندانه قدم گذاشته است. بررسی قصهها بر اساس همبستگی این سازهها با یکدیگر کمک شایانی به درک شگردهای قصهگویی شهرزاد نموده است. این پژوهش نشان میدهد که سیر قصههای هزار و یک شب، تکرار دو بخش قصة مدخل هزار و یک شب و یا همان قصه شهریار و برادرش شاهزمان است؛ اما این فرافکنی سیری تکاملی به خود میگیرد؛ بدین ترتیب که بعضی قصهها بازتاب خیانت زنان (مانندزنان خائن شهریار و شاهزمان)، برخی دیگر قصهگویی یکی از شخصیتهای حکایتها برای نجات جان دیگران (مانند قصهگویی شهرزاد) است. کنشمندی زنان با نشان دادن زنان قدرتمند، مکار و جادوگر در لفاف قصهها از زبان شهرزاد و یا راویان قصهها تناسبی هوشمندانه در روند قصهگویی ایجاد میکند و وضعیت زنان بعد از گذشت و هزار و یک شب بتدریج بهبود مییابد. حتی نحوة برخورد شهرزاد و گفتگوهای کوتاه او با شهریار در پایان قصهها نیز از روندی هوشمندانه برخوردار است که با اصول روانشناسی در درمان بیماران مطابقت میکند.
One Thousand and One Nights is one of the multinational literary works in which women have an obvious active presence. The protagonist is an astute and shrewd woman whose wise stories lead despotic king to a state of self-consciousness. Shahrzad’s storytelling in thousand and one nights and comparison of the themes of the stories via their morphological and constituting components show that she has tactfully stepped in rescuing her female compatriots and performing this humanitarian task. Studying the stories according to the correlation between their components has remarkably assisted the perception of Shahrzad’s storytelling dexterity. This study shows that the procedure in “1001 nights” stories is the repetition of two episodes in the entry which is the story of Shahriar and his brother Shahzaman. This projection takes a gradual development in a way that in some stories women’s betrayal is reflected (including Shahriar and Shahzaman’s traitor wives) and in other stories storytelling is done by one of the characters to save the lives of others (such as Sahrzad’s storytelling). Women’s being in action is depicted by Shahrzad and other narrators as powerful، cunning and magical characters which makes a skilful proportion in storytelling and brings a gradual rise in the status of women after 1001 nights. Even at the end of the stories and in her short speech with Shahriar، Shahrzad intelligently adopts a treatment behavior which exactly conforms to the principles of psychology.
خلاصه ماشینی:
این پژوهش نشان میدهد که سیر قصههای هزار و یک شب، تکرار دو بخش قصة مدخل هزار و یک شب و یا همان قصه شهریار و برادرش شاهزمان است؛ اما این فرافکنی سیری تکاملی به خود میگیرد؛ بدین ترتیب که بعضی قصهها بازتاب خیانت زنان (مانندزنان خائن شهریار و شاهزمان)، برخی دیگر قصهگویی یکی از شخصیتهای حکایتها برای نجات جان دیگران (مانند قصهگویی شهرزاد) است.
در بخش دوم زندگی شهریار که شهرزاد به آن پا میگذارد، هنر قصهگویی او، مهلت خواستن و به تعویق افتادن مرگش، پیش میآید که حکایاتی در بین این بیست حکایت، دقیقا با این الگو یعنی یک پادشاه در رأس، مجرمی با گناه نکرده و قصهگوییاش برای گریز از مرگ، گفته میشود (نمایش با علائم (B) و ('B() در ادامه، این شیوه، بر روی برخی از قصههای جلد اول تا پایان حکایت کنیز بی نظیر(شب چهارصد و پنجاه و هشتم) و بعضا در قصههای جلد دوم هزار و یک شب با شکل نمایانده شده است.
الگوی رسم شده (قصهی پیر و استر)، تداعیگر سرگذشت شهریار و تکرار خیانت زنان است: سرگذشت شهریار (A) قصة پیر و استر(شب دوم) (Á) حکایت پیر دوم و دو سگش اگرچه نمایش یک زن فراواقعی (پری) است که به مسخ مردان دست مییازد؛ اما شهرزاد، این شکل نسبة مثبت از زن را (مؤمن بودن پری) به شکل یک زن فراواقعی، در برابر شهریار آفتابی میکند تا در همان ابتدا به شاه بفهماند که زنان خوب را تنها در میان پریان باید یافت و از سوی دیگر این شخصیت مثبت زن، با حضور دو واسطه راوی به شاه معرفی میشود.