چکیده:
در دوره روشن نگری که به تعبیری، ثمره تجدد متقدم است، نگاه تازه ای به انسان، عالم و حقیقت پیدا می شود که گرچه با روحیات و وجنات حاکم بر این دوره از تاریخ غرب موافق نباشند، بسیاری از مولفه های تعلیمی آن از مقومات فرهنگ و شئون زیست انسان مدرن در عصر حاضر است. انبوهی از اصطلاحات و مضامین فلسفی که در آثار نویسندگان و محققان فلسفه دین و تاریخ و هنر و اخلاق به کار می رود، ریشه در همین نگاه تازه دارد. در این مختصر، به پاره ای از بارزه های عام این دوره اشاره کرده، از نگاه روشن اندیشان به عقل و دین سخن گفته است و در ادامه به بررسی نقدهای هگل و هامان از دو جنبه کاملا متفاوت_ یکی، متکی بر عقل و دیگری، ضد عقل_ روی کرده ایم. هدفی که در اینجا دنبال می شود، ترسیم ابتنای سکولاریسم بر راسیونالیسم و در نهایت، نیهیلیسم است. از نظر نگارنده، این همه، مبتنی بر اندیشه ایماننت غربی است که در قالب متافیزیک، ظهور یافته است.
A new perspective to the human، the world and the reality has been formed in the period of enlightenment، which is – in other words – the result of the previous modernity. Although this perspective is not in accordance with the dominant spirit and characteristics of this period of the West's history، but many of its educational factors are the constitutive of the modern human's culture and the aspects of his life in the present century. A great number of the philosophical expressions and discussions، used in the writings of the authors and researchers of philosophy of religion and history and art and ethics، are rooted in this new perspective. I will mention some of the general characteristics of this period in this article، will speak of the perspective of the intelligentsia regarding religion and reason، and will investigate Hegel and Haman's criticisms from two completely different perspectives (one based on reason and the other contrary to reason). The purpose of this article is to show that secularism is based on rationalism and finally on nihilism. I believe all of this is based on the Western Imanent thought which has appeared in the form of metaphysics.
خلاصه ماشینی:
"عقل و دین در حوزۀ«روشننگری»و بررسی نقدهای هگل و هامان بر آن تاریخ دریافت:1390/12/9 تاریخ تأیید:1391/2/18 محمد تقی چاووشی* چکیده در دورۀ روشننگری که به تعبیری،ثمرۀ تجدد متقدم است،نگاه تازهای به انسان،عالم و حقیقت پیدا میشود که گرچه با روحیات و وجنات حاکم بر این دوره از تاریخ غرب موافق نباشند،بسیاری از مؤلفههای تعلیمی آن از مقومات فرهنگ و شئون زیست انسان مدرن در عصر حاضر است.
وی معتقد است جنبۀ ایجابی این عصر،همان حقایقی است که از«فهم طبیعی انسان»،روشنایی یافته،مطلق را به عنوان امری حاضر و در دسترس در نظر گرفته-به عنوان متعلق اندیشه-میکوشد تا بهطور ضمنی منکر صانع شود؛چه در طبیعت و چه در ساحت انسانی )lautiripS( که اولی معطی ایدۀ حیات )efil fo aedI ehT( است و دیگری ایدۀ آزادی )483.
او میافزاید که این فهم طبیعی انسان،این خرد بینقص )nosaer dnuoS( با محتوای خود از آغوش انسان و احساس طبیعی،توان گرفته و بر جنبۀ مذهبی امور-در برهههای مختلف-تاخته است:به عنوان فلسفۀ فرانسوی علیه مذهب کاتولیک و غل و زنجیر خرافات و به عنوان روشننگری آلمانی علیه مذهب پروتستان.
رئوس نقد هامان را میتوان چنین خلاصه کرد: الف)عقل سکولار حاکم بر دورۀ روشننگری:عقلی که هامان سکولار مینامد،عقل خودبنیاد دورۀ جدید است که میانهای با دین ندارد و به اشکال مختلف خود،ذیل راسیونالیسم قرار میگیرد.
دیگر آنکه هیچ امری در جهان نیست که ورای معرفت بشر قرار گیرد و در نهایت،نتیجه میشود که وقتی ذهن انسان به نسبتی منطقی میان دو اندیشه یا ایده پی میبرد،باید در جهان نیز همین ارتباط میان اشیا برقرار باشد و آنها مطابق با ایدهها، آشکار شوند» )l."