چکیده:
در این مقاله به بررسی نظریه معرفت یا کیفیت ادراک از دیدگاه مکتب تفکیک و مقایسهاش با دیدگاههای کلامی و فلسفی پرداخته، و نشان داده شده است به رغم ادعایی که شده، این مکتب در زمینه ادراک علمی و عقلی، روش و محتوایی غیر از سایر مکاتب ندارد.
صاحبان این مکتب، از سویی بر اساس ادله عقلی و نقلی، نفس را مغایر با عقل و حقیقتی غیرمجرد و فاقد کمال میدانند؛ به گونهای که در فرایند ادراک، نقشی ایفا نمیکند و از سوی دیگر، به استناد برخی ادله عقلی و نقلی، علم و عقل را دو حقیقت نورانی مجرد تلقی میکنند که در جریان تعلم و تعقل، نور معرفت را به نفس میتابانند تا نفس در پرتو آن، اشیا و حقایق را درک کند؛ بنابراین، گاهی به نظریات کلامی نزدیک، و گاهی به آرای فلسفی متمایل شدهاند.
به هر حال، در این مقاله نشان دادهایم که مرز قاطعی بین تعقل فلسفی و کلامی و آنچه در مکتب تفکیک تحت عنوان تعقل دینی یا نوری مطرح شده نمیتوان قائل شد.
خلاصه ماشینی:
"»(21) به هر حال، نفس بشر، حقیقتی غیرمجرد و مادهای لطیف و فاقد هر گونه کمال علمی و عقلی است و به واسطه نور علم و عقل که حقیقتی مجرد است، از تاریکی جهل بیرون میآید و اشیا و حقایق را کشف میکند و این کشف و معرفت نیز به واسطه کوشش فکری و تعلیم و تعلم صورت نمیگیرد؛ بلکه عادت و سنت الاهی بر آن است که به دنبال فکر و نظر، علم و عقل به نفس افاضه میشوند تا محسوسات و معقولات را مشاهده کند و هیچگاه نفس، عین آن حقایق و کمالات نمیشود؛ بلکه حامل آنها بدون اتحاد یا تداخل میشود.
4. اینکه نفس در همه مراتب، ظلمت محض است و در فرایند ادراک حسی و عقلی هیچ نقش را ایفا نمیکند و صرفا در حال افاضه نور از عقل مجرد، اشیا را ادراک میکند،(26) آیا این، همان عقیده متکلمان اشعری نیست که در تولید علم، هیچ نقشی برای نفس قائل نیستند و رابطه سببیت بین نفس و علم را بهطور کلی انکار میکنند و پیدایش علم در نفس را به عادت الاهی نسبت میدهند؟!نتیجهبا توجه به مطالب گذشته به نظر میرسد که بین متکلمان و فیلسوفان اسلامی و مکتب تفکیک برخلاف ادعایی که شده، اختلاف بنیادین وجود ندارد؛ چرا که این مطلب در برخی مطالب به نظر متکلمان متمایل است و گاهی به نظر فیلسوفان نزدیک میشود؛ گرچه از بهکارگیری تعبیرها و اصطلاحات فنی فلسفی پرهیز میکند."