چکیده:
بنچوینگا فیلسوف و اندیشمند معاصری است که در کتاب منطق و دیگر مهملات، به بررسی و تحلیل چند و چون و چرایی طرح برهان وجودی از سوی آنسلم پرداخته است. این تحلیل وی، به ظاهر بحثی انگیزهشناختی درباره برهان وجودی است؛ اما در واقع، آنسلم و برهان وجودی وی، بهانهای برای طرح سایر دیدگاههایش است؛ از اینرو، در طی فصول این کتاب، بسیاری از دیدگاههای خود را درباره ماهیت انسان و روح و شان و جایگاه منطق و استدلال و نیز برهههایی از الاهیات مسیحی مطرح کرده است. در مقاله حاضر، مباحث گوناگون وی بر اساس نظام فصول کتاب مزبور ارائه و نقد خواهد شد. همچنین با توجه به اهمیت تاریخ در بررسی اندیشههای دینی و فلسفی و با توجه به همعصر بودن سهروردی با آنسلم و دغدغههای مشترک این دو اندیشمند، تلاش کردهایم تا آنجا که ممکن است، مسائل و دغدغههای آنسلم را در اندیشههای سهروردی و نحوه برخورد وی با آنها پیگیری کنیم.
خلاصه ماشینی:
"» 63 در واقع، در غالب موارد، بهنظر میرسد که آنسلم شخصیت فرعی و صرفا نمونهای است که بنچوینگا با توسل به آن نکات متعددی را دربارة وحدت نفس و اقتضائات سیاسی عقل و منطق توضیح میدهد؛ بنابراین انصاف اقتضا میکند که بیشترین استفاده را از مباحث مطرح در اینجا برای بحث دربارة این مسائل و سایر مسائل مربوطه ببریم؛ بهویژه مسائلی که مربوط به اثبات وجود خدا هستند.
بنچوینگا تصور میکند که اندیشه چالش نسبت به مرجعیت کلیسا بهصورت القاء شک در اصل وجود خدا، منعکسکنندۀ گرایش موجود در اواخر سدۀ بیستم برای مشکوک شدن به ادعاهای فلسفیای است که برای تأیید حقانیت مرجعیت، بهویژه مرجعیت دینی بهکار گرفته میشدند؛ اما باید گفت این امر بسیار فراتر از افقهای فکری آنسلم بوده و نوعی فرافکنی خود بنچوینگاست.
وی اظهار میکند که ما هرگز نمیتوانیم به کمال دست یابیم، پس تلاش ما چه فایدهای دارد؟ آنسلم و دیگر منطقدانان و نیز اندیشمندانی نظیر فرگه و ویتگنشتاین، منطق را همچون راهی برای رهایی از شر ترفندهای زبان معرفی میکنند؛ پرفسور بنچوینگا میگوید: اما اگر این هدف دستنیافتنی است، باید گفت احتمالا نوعی انگیزۀ شرورانه (اگر نگوییم اهریمنی) در کار بوده است که باعث این تلاشهای عقلی و مباحث منطقی شده است.
البته، اصطلاحات نظام فلسفی کانت کاملا با روشی که آنسلم به مسئله مینگرد، تطبیق نمیکند، اما این ناسازگاری تاریخی این واقعیت را مورد تأکید قرار میدهد که آنچه که بنچوینگا در اینجا ارائه میکند، چندان هم تحلیل استدلال آنسلم نیست، بلکه بیانی است از دلایل خودش برای شک و تردیدی که در وجود خدا دارد."