خلاصه ماشینی:
"حال باید دید وقتی از انحطاط ایالات متحده سخن میگوئیم منظورمان کدامین یک از اقسام انحطاط است؟به رغم تمامی این تردیدها و ابهامها همگی کمابیش دارای این احساس یا بر این عقیدهایم که که ما در عصری زندگی میکنیم که همه چیز رو به افول است و تازه کلمه«انحطاط»هم بهطور خیلی تقریبی این وضع را بیان میکند،چرا که ما شاهد پایان یک امپراطوری یا زوال یک تمدن و حتی انهدام یک سیستم تولید اقتصادی معین نیستیم بلکه این بلا همهگیر است و کلیه نظامها را فاسد و هر پنج قاره جهان را مسموم میکند.
بیشتر کتابها و مقالاتی را که درباره زوال امریکا منتشر میشود میتوان«سوء» استفاده»به معنای مجازی و حقیقی آن دانست،که یکی سوء استفاده از طرح فرضیههای غیر عملی است و دیگری سوء استفاده به منظور سودجوئی و سوداگری؛این گونه نشریات ضمنا کمابیش نقشی روانی و اخلاقی ایفا میکنند که آنرا نوعی برائت ذمه یا تزکیه نفس باید نامید چرا که این ایام امریکائیان با تب و تابی که علت آن روشن نیست از ریاضت آزمایش وجدان لذت میبرند.
وجه مشترک انزواطلبی سیاسی و کامجوئی فردی در اینست که هر دو ضد جریان تاریخ هستند و هر دو از سال 1847 یعنی پس از جنگ با مکزیک نمایانگر وجود تعارض در درون جامعه امریکا میباشند، تعارضی که فقط در قرن بیستم کاملا نمایان شد به این معنی که امریکا در همان حال که یک دموکراسی بود به یک امپراتوری مبدل گشت؛البته باید اضافه کنم که این امپراتوری نوع خاصی بود زیرا با تعریفی که از قدیم از امپراتوری کردهاند وفق نمیدهد مثلا ماهیت آن با ماهیت امپراتوریهائی نظیر روم و اسپانیا و پرتغال و انگلستان بکلی متفاوت است."