خلاصه ماشینی:
"برخی از اندیشههای مارکسیستی را که در اینجا بررسی میکنیم معطوف به آینده تحولات در نظام سرمایهداری است و با توجه به اهمیت اساسی این موضوع در زمان ما،باید اذعان کرد که طرح چنین اندیشههایی تنها از نظر تاریخ اندیشه سیاسی اهمیت ندارد بلکه به شناخت مسائل مهم جاری بویژه از نقطه نظر تحولات در شیوه تولید سرمایهداری و اضمحلال فزاینده شیوههای تولید ماقبل سرمایهداری یا غیر سرمایهداری(از جمله سوسیالیسم دولتی)در درون آن مدد میرساند.
18بدین ترتیب، لوکزامبورگ علیرغم نظریههای اقتصادیش که ذیلا بررسی خواهیم کرد و علیرغم تاکیدش بر نظریه فروپاشی خودبخودی سرمایهداری،از لحاظ برخلاف تبلیغات سیاسی و ایدئولوژیکی در کشورهای سرمایهداری غرب در خصوص ابعاد نظری شکست نهائی استالینیسم، مسئله بحران و آیندهء سرمایهداری و امکانات تحول آن یعنی مسئله اصلی مارکسیسم همچنان قابل طرح است.
21 نقطه نظرهای اقتصادی: گرچه لوکزامبورگ معتقد بود که انقلاب سوسیالیستی بیشتر تحولی است سیاسی تا اقتصادی،با این حال وی به نحو تعارضآمیزی برخلاف تجدیدنظرطلبان بر ان بود که قوانین حاکم بر فرآیند انباشت و تولید سرمایهداری به افول و سقوط اجتنابناپذیر آن حکم میکنند.
به نظر لوکزامبورگ نظریه مارکس در این خصوص که شیوه تولید سرمایهداری تنها شیوه عمدهء موجود است و طبقات اصلی جامعه از طبقه سرمایهدار و طبقات کارگر تحت استثمار تشکیل میشود، خصلتی غیر تاریخی،انتزاعی و غیر واقع بینانه دارد.
با توجه به همین وضع بود که لوکزامبورگ از هر جهت مواجه با شکست شد:نظریه او درباره خودجوشی تودهها و تاکتیکهای انقلابی ناکام ماند و نظرات وی در رابطه با مشاجرات میان تجدیدنظرطلبان و ارتدکسها،و نیز دربارهء اعتصاب عمومی، مبارزه با میلیتاریسم و امپریالیسم،شیوهء مبارزه پارلمانی،نقش حزب و اهمیت بینالملل سوسیالیستی در همه جا با بنبست روبرو شد."