خلاصه ماشینی:
"پیش از ورود به مباحث بعدی لازم است به دو نکتۀ اساسی اشاره شود:اولا)برخلاف تجربۀ جوامع توسعه یافته صنعتی غرب که در آنها روند نوسازیتدریجا در طول چند قرن و بگونهای هماهنگ در ابعاد مختلف اقتصادی،سیاسی و اجتماعی تحقق یافت،در کشورهای غرب آسیا روند توسعه ناموزونبوده و نخست توسعۀ اقتصادی و بدنبال آن توسعۀ سیاسی به وقوع پیوستهاست.
در جوامع شرق آسیا افراد در همۀ سطوح به شدت به سسلسه مراتباجتماعی احترام میگذارند،اهداف ملی و گروهی بر اهداف شخصی مقدمشمرده میشود،مردم به سخت کوشی و تقبل زحمات خو گرفتهاند و در قبالکار و وظایف شغلی خود تعهد و توجه فوق العاده مبذول میدارند،احترام*برای قرنهای متمادی،یکی از پایههای اصلی ثبات واستحکام نظام اجتماعی چین،نظام امتحانات دیوانی بود وهنگامی که از اواسط قرن نوزدهم دولت برای کسب درآمدبیشتر،دستیابی به مشاغل اداری را از راه خرید مناصب و نهپذیرفته شدن در آزمونها مجاز ساخت،یکی از ارکان رژیمسست شد.
37تعرضنظریۀ ماکس وبر در مورد فرهنگ چینی و تجربۀ کشورهای توسعه یافتۀ شرق *برجسته ترین عناصر فرهنگی مرتبط با توسعۀ سیاسی درشرق آسیا عبارت است از:«آئین کنفوسیوسی»،«اقتدار گرائینظامی-بروکراتیک ژاپنی»و«ایدهآلهای دموکراتیک غربی»؛در این میان،نقش آئین کنفوسیوسی پیچیدهتر و ظریفتر است.
با چنین فرهنگ سیاسی،دولتهای شرق آسیا امکان یافتهاند وبدون آنکه با مخالفت چندانی از سوی بخشهای گوناگون جامعه روبرو شوند،به صورتی مستقلتر منابع موجود را بسیج کنند و برنامهها و سیاستهایاقتصادی و اجتماعی خود را پیش برند، مطالعات انجام شده در خصوص ارتباط سنتهای فکری و فرهنگی باتوسعۀ اقتصادی و سیاسی کشورهای شرق آسیا هنوز مراحل اولیۀ خود را طیمیکند،زیرا دستاوردهای مثبت سیاسیتهای که به مدت چند دهۀ با جدیت وپشتکار دنبال شده،جز ژاپن،در دیگر کشورها دیر زمانی نیست که در ابعادمختلف اقتصادی و اجتماعی خود به منصۀ ظهور رسیده است."