خلاصه ماشینی:
"لذا به نظر ترنر نباید مسکن را تنها ازنظر فیزیکی و زیبایی شناسی مورد توجه قرار داد وباید بدین مسأله پرداخت که مسکن برای ساکنینآن چه معنایی دارد و برای ایشان چه میکند و بهچه کار میآید؟پس باید زمینهای فراهم آورد کهتهیدستان شهری نیز چون سایر طبقات و بر اساستوان و نیازهای خود،سر پناهی تدارک ببینند.
تقدم و تسلط تک شهری نهتنها مورد توجه دیدگاه اقتصادی سیاسی فضابوده است و برای نقد شهری شدن ناهمگونجهان سوم به کار رفته،بلکه در دیدگاههایلیبرالی و شقوق مختلف آن نیز البته با هدف توجیهرابطۀ شهری شدن و توسعه به سبک و سیاق غرب،بدان اشاره شده است.
چنانچه دو نظام شهری،یکی بدون تقدم وتسلط تک شهری یا دو شهری(مورد کشورهایصنعتی پیشرفته)،و دیگری با تقدم و تسلط تکشهری یا دو شهری(مورد جهان سوم)با هممقایسه شوند،مشخص میگردد که در جهان سوم،تعداد شهرهای مرتبۀ نخست در هرم شهریمعمولا یک یا دو شهر است و مهمتر آنکه برایسالهای متمادی این تعداد تغییر نمیکند.
دیدگاه افتصاد سیاسی فضا،بزرگ سری درنظام شهری و ناهمگونی این نظام را یک سره بهعوامل بیرونی(امپرالیسم)نسبت میدهد،اما بهنظر نگارنده(نگاه کنید به پیران 1369:100)دیالکتیک عوامل درونی و بیرونی یعنیتمرکز گرایی ذاتی سرمایه داری،و فقدانتأسیسات زیر ساختی مناسب در فضای ملی کهمانع پخش امکانات میگردد،دست بدست هممیدهد و به تمرکز فوق العاده منجر میشود.
اساسا پیدایش تقدم و مسلط تک شهری که بهدوران استعمار علنی باز میگردد،زادۀ 1-وابستگی شدید اقتصادی-سیاسی به کشورهایمرکز و 2-زادۀ شرایطی است که برای ارتباطشهر،نه با فضای ملی بلکه با خارج از کشور ومراکز اصلی اقتصاد سرمایه داری،ضروری استو این شهر که بعدا به شهر مقدم و مسلط تبدیلمیشود نیازی به شهرهای متوسط پشتیبان ندارد )nelap ،1981:330)."