خلاصه ماشینی:
"«کوششهای بسیاری از این دست میبایست به عمل آید-و هر یک ازآنها در فلسفۀ موجود زمان ما سهم ویژۀ خود را دارد-اما از آنجا که،از نظرعینی تنها یک خرد انسانی میتواند وجود داشته باشد،پس فلسفههایگوناگونان نمیتواند وجود داشته باشد،یعنی،تنها یک نظام حقیقی فلسفه مبتنیبر اصول ممکن است...
»بعدها(سال 1796)کانت هر چند هنوز مدعی بود«که،همه فهم کردن هرآموزهای فلسفی میسر است،»نظام نقادی خود را از آن مستثنی میساخت:«مانند همۀ نظامهای شکلی ما بعد الطبیعه،این نظام هم قابل همه فهم شدننیست،اما نتایج آن را میتوان به طور کامل برای خرد ژرف نگر(هر کس که بهما بعد الطبیعه میپردازد،ناگزیر از«دقت اسکولاستیک»و روی آوردن به«زبانمدرسهای»است«زیرا هیچ راه دیگری برای واداشتن خرد شتابزده به فهمخویش پیش از صدور احکام جزمی وجود ندارد.
کانت ضمن کوشش برای دریافتن اینکه بنی آدم در هیأت همگانی،پیوسته به سوی چیزهای بهتر میرود یا نه،بر امکان تاریخی پیشگویانه تأملمیکند و میگوید چنین تاریخی ممکن است،«در صورتی که خود پیشگورویدادهایی را که پیشبینی میکند پدید آورد یا سبب شود.
اما فرضهای کانت برای او بازی صرف نبوده،یا بهتر بگوییم،بازیجدیای بوده که«رضایت خود را از ارادۀ ازلی و مسیر کلی امور انسانی،کهبا نیکی آغاز نمیشود که به سوی بدی برود،بلکه به تدریج از بدی به سویچیزی بهتر تحول مییابد،»که در توان دارد،سهم خود را در این پیشرفت ادا کند.
4-میتوان استدلال کرد که کانت(مانند جنبش روشنگری به طور کلی)نه تنها دچار خوشبینی بیپایهای در مورد آینده بوده،بلکه با مطلق کردن هدفآینده به بینش ژرف خود نسبت به عرضی بودن وجود این جهانی پشت پا زدهاست."