خلاصه ماشینی:
"در بخش کارهای خدماتی و دانشبر،نخستین پرسش دربارۀ افزایشبهرهوری چنین خواهد بود:«ماهیت وظیفه چیست؟»-«ما در پی انجامدادن چه چیزی هستیم؟»-«اصلا چرا به این کار دست زدهایم؟»آسانترین و شاید بزرگترین افزایش در بهرهوری اینگونه کارها،ازبازنگری در ماهیت وظیفه،بویژه با حذف قسمتهائی که انجام آنها غیر لازماست،به دست میآید.
اما آنان که در سازمانها به کارهای خدماتی و دانشبر مشغولند،مانندمهندسان،آموزگاران،فروشندگان،پرستاران،و همۀ مدیران میانی،افزودنبر کارهای تخصصی و حرفهای خود،کارهای دیگری نیز انجام میدهندکه ارتباطی با کار اصلیشان ندارد و این امر رو به گسترش است.
این کار به ویژه هنگام ایجاد دگرگونی در نوع کار و یاسازمان ضروری است به این ترتیب و به گواهی همۀ تجربههائی که داریم،افزایش بهرهوری برابر یا حتی بیش از آن خواهد بود که در کارهای بخشساخت و جابجائی فرآوردهها در نتیجۀ بکارگیری روشهای«مهندسیصنایع»،«مدیریت علمی»یا«روابط انسانی»تاکنون به دست آمده است.
آنچه مارکس و مارکسیسم را در آخر کار با شکست روبرونمود،افزایش بهرهوری در کارهای بخش ساخت و جابجائی فرآوردهها،ودر اصل کاری بود که تیلور آغاز کرد.
چنانچه بهرهوری در کارهای خدماتی با شتاب بهبود نیابد،وضعاجتماعی و اقتصادی گروه بزرگ شاغلان این بخش که به بزرگیکارکنان بخش ساخت و جابجائی فرآوردهها در بالاترین حد خود میباشد،همچنان رو به کاهش خواهد داشت.
کارکنان بخش خدمات ممکن است در سایۀ نیرویگروه بزرگ خود بتوانند به دستمزدهائی بالاتر از آنچه بهرهدهیاقتصادی به آنها اجازه میدهد دست یابند،اما این امر تنها موجب نادارشدن کل اعضاء جامعه در نتیجۀ کاهش درآمد واقعی همگانی و افزایشبیکاری خواهد شد."