نویسنده: تئودور کلمبیس؛
مترجم: سازگار، لیلا؛
آذر و دي 1374 - شماره 99 و 100 (5 صفحه - از 21 تا 25)

"از آنجا که بررسی روابط بین الملل بیش از همه حول روابط میان دولتهای ملی دور میزند لازم است که ترکیب اجتماعی و قومی این واحدهای نسبتا پایدار کنش سیاسی را عمیقا به تحلیل گذاریم. بدین ترتیب درمییابیم که حقوق بین الملل قدیم عمدتا به تعیین حدود صلاحیت سرزمینی ملت توجه داشت تا بتواند استقلال و حاکمیت-یا نفوذ نا پذیری-دولتهای ملی را مشروعیت بخشیده و حفظ کند. از لحاظ حقوقی،این استدلال را میتوان قابل قبول انگاشت،ولی وجوه سیاسی وابستگی متقابل،مطلق بودن مفهوم حاکمیت را رفته رفته از میان برده است و این احتمال میرود که به عنوان تنها کانون وفاداری سیاسی رقبایی برای دولت ملی به وجود آید. همسو با این هدف،پاسداران برگزیده جنبش نازی(اس اسها)در سراسر اروپای اشغال شده با سازمان دادن واحدهای غیر آلمانی در پی آن برآمدند که از آنها به عنوان پایگاهی برای نوع جدیدی از دولت استفاده کنند که هدف اصلی آن حفظ پیشواست، دولتی که استبداد نظامی آن ناقوس مرگ جوامع ملی سنتی اروپا را به صدا در میآورد. اگرچه جوزف استالین(1953-1879)با تعیین سیاست«سوسیالیسم در یک کشور»به عنوان خطمشی شوروی و نیز با توسل به قدرت تاریخی ملتگرایی روسی در جنگ بزرگ با آلمان،این آموزه ایدئولوژیک را دگرگون ساخت ولی مارکسیستهای راست اندیش تا امروز همچنان دولت ملی را«مقولهای تاریخی»میدانند که هدف آن خدمت به منافع سرمایهداری است و لذا پس از به قدرت رسیدن طبقات کارگر در همه جا محکوم به نابودی خواهد بود."
- دریافت فایل ارجاع :
(پژوهیار,
,
,
)