خلاصه ماشینی:
"دگرگونی فرهنگ کار،به بیراهه رفتن آموزش و غفلت ازتولیداندیشههای توسعه و مدیریت کشور،تحمیل فقر به مزد وحقوقبگیران،ادامه خالی شدن روستاها،پدیدار شدن قارچ گونۀمحلههای دارانشین،بهوجود آمدن برجهای مسکونی و تجاری که باانجام هزینههای گزاف برای توسعۀ زیربناهای شهری ممکن گردید،گرچه هیچیک صرفا دراثر خصوصیسازی بهوجود نیامد،ولی اتخاذاین سیاست و به کارگیری شتابزدۀ آن این نابسامانیها را که پیش ازانقلاب نیز وجود داشت،ولی در اثر انقلاب و شرایط جنگ سست وناتوان شده بود توان و رمقی دوباره داد و بر رواج و همهگیری آنها افزود.
ازآنجا که سنگبنای خصوصیسازی دنبال کردن حداکثر سود میباشدو حداکثر سود در تجارت و دلالی و حرکتهای انحصاری در تعیینقیمتها و به دیگر سخن رانتخواری یا باجستانی است،چهدلیلی داردکه مؤسسات خصوصی شده با چنین هدفی اداره نشود؟یا حتی چرانباید کارخانۀ خریداری شده تعطیل و زمینهای کارخانه به چند برابربهای خرید کارخانه فروخته نشود؟یا بهجای افزایش تولید کارخانه وکاهش هزینهها و کاهش قیمت،تولید محدود نگردد و قیمت فروشبطور یکجانبه افزایش نیابد،بویژه آنکه هم الگوی رفتارشبهانحصاری بخش تجاری پیشروست و هماینکه مانعی برای اینعمل وجود ندارد؟ گذشته از اینکه ایران تجربهای طولانی در زمینۀ خصوصیسازیاقتصادی به معنای ایجاد و تقویت بخش خصوصی یا واگذاریمؤسسات دولتی بهبخش خصوصی دارد و باتوجه بهعدم تحقق توسعۀمستقل بر پایۀ این الگو به علت نبود شرایط آن در داخل و خارج کشور،نسخهبرداری تقلیدی از الگوی توسعۀ مورد نظر صندوق بینالمللی پولو بانک جهانی زیرسلطۀ آمریکا که انقلاب ایران همیشه در ستیز با آنبوده،افزون بر تناقض در گفتار و کردار،عدم توجه به حساسیتهایزمانی و مکانی را نشان میدهد."