خلاصه ماشینی:
"در عالم عمل سیاسی در دورانجمهوری سوم فرانسه،سازمان دست راستی«عمل فرانسه»بهرهبری فکری شارل مورسا مهمترین نمایندۀ سنتگرایی در آنکشور بود که از بازگشت به نهادهای دوران پیش از انقلاب،احیای سلطنت،اعطای نقش اجتماعی عمده به کلیسا و مذهبکاتولیک،تحکیم سلسله مراتب و نظم اجتماعی و تقویت نهادخانواده به عنوان اساس انسجام دولت دفاع میکرد و با هوادارانجمهوری و لیبرالیس،یهودیان و پروتستانها سخت مخالفتمیورزید.
به نظر دووژنل،جامه آمیزۀ پیچیدهای از گروههای رهبرینوع اول و دوم است و دولت باید چنان عمل کند که رهبری نوع دومنارساییها و ناامنی ناسشی از رهبری نوع اول را جبران نماید اما ویصراحتا بحثی از گروههای اجتماعی متعلق به نوع دوم رهبریبه میان نمیآورد.
مسیحجیان اولیه صرفا ازاین که ایمان خود را با شکل خاصی از نهادهای دنیوی و سیاسییکسان بدانند،سر باز زدند وگرنه مسیحی باید در زندگی سیاسی ویژگی جهان مدرن«بینظمی نظم یافته»ای است کهدر قالب سرمایهداری و دموکراسی آشکار میشود.
برای یافتن این راه نخست باید شرایط عینیایجاد سرکوب یعنی«شرایط وجودی»یا روابط اجتماعی را بررسیکرد که دربرگیرندۀ مجموعۀ گروههای اجتماعی،تقسیم کار،تقسیمنابرابر دانش و شیوۀ سازماندهی جامعه است.
خود سامانی انسان ملاک جامعۀبرتر است و خود بستگی به نوع کار فرد،میزان مشارکت او درکار ویژۀ اصی سیاست یعنی هماهنگ سازی سراسری جامعه،ومیزان فرصت اندیشه و عمل وی دارد با این حال به نظر ویل طرحهر اندیشۀ اصلاحی باید در حدود«شرایط وجودی»باشد.
ویل در نوشتههای دوران اول حیات فکری خود بر ارزش کاربدنی تأکید بسیار کرده بود و کار را به عنوان عملی برخاسته از اندیشۀ کارگزار،وسیلهای برای دستیابی به آزادی و ابزاری برایسلطه بر طبیعت تصور میکرد."