خلاصه ماشینی:
"در جریان جنگهای کیخسرو و افراسیاب،پشنگ(پسر افراسیاب)با او چنین میگوید: به فر تو زیر فلک شاه نیست ترا ماه و خورشید بدخداه نیست شود کوه آهن چو دریای آب اگر بشنود نام افراسیاب زمین بر نتابد سپاه ترا نه خورشید تابان کلاه ترا نیامد زشاهان مسی پیش تو جز این بد گهر،بیپدر،خویش تو**14 خیلی پیش از این،در داستان جنگ رستم با خاقان چین پسر افراسیاب او را چنان خطاب میکند که پادشاه ایران را میکردند بدو شیده گفت ای خردمند شاه انوشه بزی تا بود تاج و گاه ترا فر و برز است و فرزانگی نژاد و دل و بخت و مردانگی15 به این ترتیب هر پادشاهی در«زیر فلک»دارندهء فر ایزدی استیکه برز و نژاد و فرزانگی از فروع همان است-ولو اینکه پندارد(یا پندارند)که فرهء او از فرهء شاهان دیگر برتر است.
سر نامکه را نام او تاج گشت به فرش دل تیره چون عاج گشت ز شاهان پیشین همی بگذرد نفس داستان را به بد نشمرد 20 (تأکید افزوده شده) و جای شگفتی هم نیست زیرا که پادشاهی در ایران پس از اسلام نیز- با اینکه دین و ائین دیگر شده بوده-همان معنا و موقع و مقام را داشتهءو پادشاه برگزیدهء خدا شناخته میشده است،چنان که نظام الملک طوسی در سیاست نامه یا سیر الملوک*مینویسد: ایزد تعالی اندر هر عصری و روزگاری یکی از میان خلق برگزیند و او را به هنرهای پادشانه ستوده و آراسته گرداند و مصالح جهان و آرام بندگان بدو باز بندد و در فساد و آشوب و فتنه را بدو بسته گرداندو هیبت و حشمت او[را]در دلها و چشم خلایق بگستراند تا مردمان اندر عدل او روزگار میگذرانند و ایمن همی باشند و بقای دولت او میخواهند."