خلاصه ماشینی:
"روش نویسنده در طول نوشتهء حاضر آشکار میشود ولی برای روشنتر شدن موضوع در آغاز به سه نکته باید اشاره کرد:(1)مطالعهء تاریخی انقلابها را نمیتوان از مطالعهء دروههای تاریخی خاصی که بستر وقوع انقلابهاست جدا کرد؛(2)مطالعهء مزبور را هرگز نمیتوان از تاریخ دورهای که پژوهشگران شخصی آنان،جدا کرد؛(3)بویژه میخواهم این دیدگاه غیر تاریخی را در تمامی چهرههایش رد کنم که میگوید «همواره میتوان از انقلاب پرهیز کرد مشروط بر آنکه توان خلاق سازماندهی سیاسی بتواند تحقق پذیرد.
این حقیقت مانند آن است که ما تاریخ پایان [انقلاب]را واژگونی عملی رژیم کهنه و انتقال قدرت به برندگان همیشگی نگیریم بلکه به جای آن،گاه مناسبی را در«بحران رژیم کهنه»که پیش از[زمان]سقوط آن بروز میکند ملاک قرار دهیم، نقطهای که ناآرامیهای دورهء گذار راه تاریخ را در یک چارچوب -تاریخنگاری عملی انقلابها از نظر کیفیت و کمیت بسیار نامتوازن است و بنابراین پایهای تورشدار برای مقایسه و جمعبندی میباشد.
هیچ دلیلی پیشینی وجود ندارد که در جستجوی یک -گرچه مجموعهء بررسیهای خوبی از انقلابهای سدهء بیستم و همچنین مطالعاتی جمعی دربارهء دیگر گسستگیهای اجتماعی مانند فاشیسم در دست است،ولی احتمالا مطالعهء تحلیلی فراگیر در مورد کل این دورهء بحرانزده و گسستگیهای اجتماعی زادهء آن که برای تاریخدانان انقلاب بسیار سودمند است،هنوز عملی نیست.
بهاینترتیب،گرچه مجموعهء بررسیهای خوبی از انقلابهای سدهء بیستم92و همچنین مطالعاتی جمعی دربارهء دیگر گسستگیهای اجتماعی مانند فاشیسم در دست است،93ولی مطالعهء تحلیلی فراگیر کل این دورهء بحرانزده و گسستگیهای اجتماعی زادهء آن که برای تاریخدانان انقلاب بسیار سودمند است احتمالا هنوز عملی نیست."