چکیده:
نظریه انسانشناسانه «آبراهام مازلو» که به نظریه «انگیزههای انسانی» معروف است، اثر بخشی ویژهای در حوزههای نظری و عملی این علم داشته است. هر چند که این نظریه از جنبههای مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است، اما بازخوانی آن با تکیه بر آموزههای دینی بالاخص آیات قرآن کریم، اقدامی نوین در این زمینه میباشد.پژوهش حاضر در صدد است تا نظریه مذکور را از نگاه درون دینی مورد نقد و بررسی قرار داده و با استناد به آیات قرآن کریم، نقاط ضعف و قوت آن را در ارتباط با ماهیت انسان و کمال انسانی تبیین نماید.نتایج این پژوهش نشان میدهد که بخشهایی از نظریه مذکور مورد تأیید قرآن کریم میباشد، اما هرگز هم عرض با آن نیست، چرا که امتیاز خاصی که قرآن کریم برای کمال بشریت ذکر کرده، در هیچ نظریه بشری نیامده و آن عبارت است از امکان دستیابی به کمال مطلق و ضرورت آن به منظور نیل به آرامش حقیقی و سعادت نهایی.
خلاصه ماشینی:
"در آیه دیگری نیز ماهیت این فطرت که برای هدایت به کمال انسانی باید به آن توجه نمود، بیان شده است: «فأقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ولکن أکثر الناس لا یعلمون» (روم:30)؛ پس تو مستقیم روی به جانب آیین پاک اسلام آور و پیوسته از طریق دین خدا که فطرت خلق را بر آن آفریده است، پیروی کن که هیچ تغییری در خلقت خدا نباید داد.
به عبارتی «صعود انسان در معراجهای نزدیک شدن به خداوند متعال، عالیترین هدف آفرینش اوست، و این امر در آزاد شدن وی از یوغ بندگیها و پاک شدن قلب او از هوی و هوس و شهوتها و بالا رفتن او از پلههای صعود به جانب شناخت خدا و تقرب یافتن به او از راه کارهای شایسته و نیک است» (مترجمان، 1377، ص74) که تحقق آن از منظر آیات قرآن کریم به معنای دستیابی به خودیابی و خودشکوفایی برای انسان و کمال انسانی است.
اما در دیدگاه مازلو، با وجود آنکه اساس انگیزش و حرکت در آن «ارضای نیازها» است؛ یعنی به منظور نیل به نیاز سطح بالاتر، حتما باید نیاز پایینتر تا حدی ارضا شده باشد، مشاهده میشود که در نیاز خودیابی وخودشکوفایی که در قله هرم نیازها قرار گرفته، هرگز فعلیت کامل استعدادهای بالقوه یا کمال مطلق و به دنبال آن رضایتمندی و آرامش کامل برای انسان رخ نخواهد داد."