چکیده:
تغییر، موضوعی جدایی ناپذیر از حیات انسانی است. نظام آموزش و برنامه درسی نیز از این قاعده عام خارج نیست. پیگیری تغییر نیازمند برنامه ریزی و اجراست. اقدامات به عمل آمده در این زمینه، تجربیاتی را برای نظام های آموزشی پدید آورده است. این تجارب را می توان تحت دو رویکرد عمده با عناوین «فرهنگی» و «مهندسی» طبقه بندی کرد. در رویکرد فرهنگی، تغییرات به درخواست مخاطب آغاز و با مشارکت، برنامه ریزی و به صورت تدریجی به اجرا گذاشته می شود. در رویکرد مهندسی، تغییرات به دستور و برای رسیدن به مطلوب آرمانی آغاز می گردد، توسط متخصصان برنامه ریزی شده و بر اساس برنامه زمان بندی مقرر به اجرا گذاشته می شود. عنایت اصلی رویکرد فرهنگی به «مطلوب نمایی» و عنایت اصلی رویکرد مهندسی به «مطلوب سازی» است. به همین دلیل، اصل محوری در رویکرد فرهنگی «اصل آزادی» و اصل محوری در رویکرد مهندسی «اصل عدالت» است. این دو رویکرد دارای شواهدی برای دفاع هستند: در جایی که اعتقاد به «رساندن» است، رویکرد مهندسی و در جایی که اعتقاد به «رسیدن» است، رویکرد فرهنگی قابلیت های بیشتری دارد. این دو رویکرد از حیث زمان و دستاورد نیز متفاوت اند: رویکرد مهندسی «زودبازده اما گذرا» و رویکرد فرهنگی «دیربازده اما ماندگار» است. شواهد نشان می دهد که طی یک صد سال گذشته، ایرانیان برای استقرار نظام نوین آموزش و برنامه درسی و جبران عقب افتادگی از پیشرفت های تمدنی مدرن، با توسل به رویکرد مهندسی به تغییرات آموزشی پرداخته اند و از حیث توسعه ظاهری نظام آموزشی، دستاوردهایی قابل توجه کسب کرده اند. اما اینکه دستاوردهای واقعی آن مطلوب باشد، جای تردید است؛ هر چند که زمان مصروف برای تحقق ظواهر، مقبول بوده است!
خلاصه ماشینی:
"تجربه تغییر نظام آموزشی و برنامههایدرسی در ایران برای اعتلاء و فائق آمدن برمشکلات آن،بدان شکل است که«برنامه»را در محور کار نشانده است!این در حالی رخ داده است که فارغ از اینکه گاه مسئلهایتوهمی مطرح بوده و گاه مسئله به درستی ادراک نشده؛بسیاری از مواقع نیز اصولا رفعمسئله نیازمند دستکاریهای محتوایی فرایندی بوده است!آموزش قبل از دانشگاه ایراناز 1300 تا 1390،تغییرات متعددی داشته است(موسیپور،1387)؛که شماره آنهاهماکنون به هفت مورد میرسد:1316،1319،1328،1334،1344،1367 و 1390.
برای مثال میتوان به برنامههایدرسی زبان عربی نگاه کرد که در دوره راهنمایی فارغ از آنچه در ادبیات فارسی،قرآنو احیانا تعلیمات دینی دوره ابتدایی آموزش داده شده،تنظیم میشوند!این استقلال وتفکیک دارای ارجاع تخصصی است؛اما در هرصورت معایب«تفکیکی»بودن را با خوددارد!البته در مثال فقط فرض شد که برنامههای درسی را میتوان در ذیل این رویکردقرار دارد؛در حالی که ممکن است در فرهنگی بودن اجرای آنها تردید جدی مطرح باشد.
این ویژگیهای رویکرد سیستمی باآنکه دارای مفاهیم و آموزههای مثبتی هستند،اما به کارگیری آنها در نظامهای آموزشی،با آثار منفی نیز همراه است:مفهوم«کل»،تقدم برنامههای اجتماعی برآموزشی را باخود دارد و اگر این تقدم رعایت نشود،امکان برنامهریزی وجود نخواهد داشت؛مفهومتعاملات اجزاء نیاز به ارزیابی همهجانبه درون سیستمی را مطرح میسازد،که احتمالعملی آن بسیار اندک است؛مفهوم سلسله مراتب مطرح در نظامها،به طور معمول منتهیبه تمرکزگرایی میشود،که دفاع کافی برای آن در نظامهای آموزشی وجود ندارد؛ومفهوم سازگاری مستمر نوعی از تغییر مداوم را مطرح میکند که ریشه در رخدادهایمحیطی دارد،تغییری که امکان تحمل آن از سوی نظام واقعی آموزشی بعید است."