خلاصه ماشینی:
"خواه معشوق پادشاهی چون سارگن9باشد و خواه چوپانی چون تاموز، (Tammauz) این الهه به صور مختلف در بسیاری از معابد جائی برای خود باز کرده و به نام او الهههای زیادی بهصورت ماهیت الهی یا تجلی الوهیت مضاعف او مورد عبادت و پرستش قرار گرفتهاند وانگهی در تجسد و تجلیهای گوناگونی منعکس گردیده و در هر دیاری که راه یافته خصوصیت ویژهء آن سرزمین را گرفته از جمله در بابل به صورت الههای پر شور در عشق،در نینوا الههای بیباک و ستزهجوئی مبارز درآمده است.
حمورابی14یکی از بزرگترین امپراطوران بابلی مقنن و در تنظیم قوانین مبتکر روشهای نو بوده و آرزوی وحدت بخشیدن به مجمع خدایان را داشته و سعی میکرده که مردوک را تا سطح خدای یگانه تعالی بخشد ولی مجاهدت او آغازی بود که انجام و توفیقی نداشت و بنوکد نصر15پس از وی بر اریکه امپراطوری نشست و او نیز تمایل شدیدی به وحدت خدایان و توحید داشت،آرزوهای این امپراطوران جنبهء شخصی داشت،ولی خصلت مهم ادیان در بین النهرین در ستاره پرستی و عشق آنان به کواکب بود و تکیهگاه پیشرفت آن ادیان در اختلاط و آمیزش اثیری خدا و ستارگان بود.
تا این ایام هنوز بهشت خدایان در دسترس مومنین قرار نگرفته بوده است تصور خلود و بقاء بسیار با تأنی طمأنینه"در همه مذاهب بین النهرین به سوی یکدستگاه منظم پاداش و مجازات،نسبت به رابطهء لیاقتهای مردگان و اعمال آنها در این دنیا تطور یافته است و هرگز بقاء بصورت مفهومی روشن از کمالات اخلاقی عالی در نیامد و هرگز این ادیان نتوانسته است که جلب امیدواری مردمان را در سرنوشت خیرشان بنماید."