چکیده:
آن چه نگارنده در این نوشتار در صدد روشن شدن آن است، مشخص شدن گونه هـای مختلف نفاق است. البته برملا ساختـن آسیـب های وارده، و یا ریشه کاوی پدیداری آنها مسائل دیگر و خارج از چارچوب مأموریت این بحث می باشند. نویسنده به روش توصیفی توانسته است نقشه ی فضایی از قلمرو مسأله ی نفاق را به تصویر بکشاند و اشاره ای گذرا به برخی از نمودهای سیاسی و اعتقادی آن در جامعه ی معاصر ایرانی نیز داشته باشد. نفاق از دید نگارنده تنها یک بحث دینی صرف نیست؛ هر چند در جامعه ای همچون ایران که نوع حکومت آن دینی و فرهنگ ملی آن نیز دینی است، نفاق در هر چهره و ماهیتی هم که رخ بنماید وجهه ی عمومی آن دینی خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
"بخش دوم،شناخت موقعیت آسیب گونههای نفاق را چگونه میتوان از هم باز شناخت؟ البته بحث مستقلی لازم دارد که از رویهها و پهلوهای مختلف بدان بنگرد و یا حرکت را از روی ارزیابی نوع بازده آن رصد کند؛با این وجود راه کار نسبتا سادهای برای رسیدن به این نتیجه وجود دارد و آن التفات به این واقعیت است که یک بعد معنایی نفاق همیشه منفی و همچون وجه مشترکی برای تمام گونههای نفاق است و آن بیاعتقادی به آن چیزی است که شخص به آن تظاهر میکند.
بیشک نفاق،همچون هر کلمهی دیگری که در شرع مقدس اسلام عنوان گردیده است،بار معنادهی ویژهای را به عهده دارد که برای پرهیز از پرگویی در ارتباط با خاستگاه اولیهی مفهوم نفاق و وجه مناسبت انتقال معنا از لغوی به شرعی در اینجا سخن نمیگوییم،اما اینقدر باید در اینباره توضیح داده شود که بار اولیهی معنایی این کلمه دینی بوده است،یعنی نفاق در اظهار دین و کتمان کفر یا شرک.
شدت حساسیت نفاق دینی از دیگر رقیاب آن بیشتر است زیرا پای کفر و خروج از دین در میان است،اما بستر عرفانی و سیاسی و یا اقتصادی فقط از این جهت که در صفت همچون نفاق دینی&%09212HNAG092G% هستند به آن نام خوانده میشوند،وگرنه در بسیاری از جاها که شأنی از دین در آن مدخلیتی ندارد منشأ اهمیتی از نظر دینی نمیباشند.
البته این امر تازهای نیست و از همان آغاز اسلام و ظهور تشیع وجود داشته است چنانکه در روایتی از امام باقر علیه السلام آمده است که فرمود:شیعیان ما سه گروهاند: یک عده مردم را به وسیلهی ما میخورند،و گروهی مثل شیشه زود شکناند،و دستهای هم مثل طلای سرخاند که هرچه بیشتر محنت آتش ببیند بر صفا و ارزش آن افزوده میشود."