چکیده:
در این گفتار، تلاش نویسندگان بر آن است تا ضمن بررسی مباحث نحوی مربوط به بدل و عطف بیان در نحو عربی، این دو مقوله را در دستور زبان فارسی هم بررسی کرده و آن گاه از منظر دستور تطبیقی، به بیان جایگاه این مقوله ها در هر یک از دو دستور بپردازند. در این راستا، وجوه همانند مباحث بدل و عطف بیان در عربی و فارسی، و وجوه ناهمانند بررسی می شود. در بیان موارد فوق، حتی المقدور از نمونه های مورد قبول اهل فن استفاده می شود؛ ولی در هر جا که امکان ارائه ی این نمونه ها نباشد، بر اساس معیارهای هریک از دو دستور زبان فوق، معادل سازی می شود.
In this paper the authors have attemtted to investisate snntactic is sue related to appositives in Arabic snntat an well as Persian grammar . Then from the standpoint of contrastice analysis ، the locus of then issner in each grammar has been explained .Mone over ، the similaritte and difference of appositive and in Arabic Persian have been wed to support the argument. How ever ، wherever impossible ، equivalent from and example have been provided.
خلاصه ماشینی:
"1-بحث بدل و عطف بیان در فارسی همان طور که بیان شد،بحث نحوی بدل یا نقش بدلی و عطف بیان در زبانفارسی از نقشهای وابسته یا فرعی محسوب میشود؛هم چون جایگاه این نقشها درعربی،با این تفاوت که در زبان عربی هرنقشی از جمله نقشهای بدلی و عطفبیانی علاوه برلحاظ معنا،لحاظ شکل صوری یعنی اعراب و مسایل مربوط به آن هموجود دارد.
دیگر دستورنویسان مطرح زبان فارسی هم در تعریف بدل،تعریفهایکم و بیش مشابهی ارائه کردهاند؛از جمله پرویز ناتل خانلری در کتاب دستور زبانفارسی خود در تعریف بدل میگوید:«گاهی چون کسی یا چیزی را نام میبریم، میپنداریم که شنونده ممکن است به درستی مقصود ما را در نیابد؛پس برای آنکهمقصود خود را واضحتر کنیم،نام دیگر یا شغل و یا مقام و یا نشانی دیگر آن اسم راذکر مینماییم.
اما عطف بیان همیشه جامد است(جامد نحوی)و این تفاوت عمدهی آن باصفت(نعت)است؛چون نعت همیشه مشتق یا مؤول به مشتق است مانند:جاء رجلکاتب؛و یا مانند:جال رجل ثعلب(محتال)هم چنین عطف بیان تابعی است که خودش مقصود به حکم نیست؛بلکه متبوع آن مراد متکلم است و تابع بیشتر برای توضیح یاتخصیص و یا مدح و ذم متبوع بیان میشود،حال آنکه بدل تابعی است که خودشمقصود به حکم است و مبدل منه حکم مقدمه یا توطئه را دارد و بدین جهت در حکمسقوط است و به همین دلیل عدهای از علمای نحو عربی به جای اصطلاح بدل ازعنوان تکریر استفاده کردهاند؛چون عامل«تکرار»میشود اگر چه عنوان مشهورهمان«بدل»است."