چکیده:
یکی از مهم ترین مباحثی که در مطالعه پیشینه شهرها و سرزمین های مختلف وجود دارد، از دیدگاه جغرافیای تاریخی می باشد. نظر به اهمیت بسیار زیاد سرزمین رودبار جنوب از دیدگاه باستان-شناختی و غنای آثار باستانی منطقه، توجه به جغرافیای تاریخی و مطالعه ی قابلیت ها و ظرفیت های گوناگون این سرزمین در دوره های گوناگون بر بنیاد منابع مزبور بسیار ضروری می نماید. در پژوهش حاضر برای مطالعه پیشینه این سرزمین در دوره اسلامی افزون بر منابع دست یکم جغرافیای تاریخی همچون حدودالعالم، اشکال العالم، مسالک و ممالک استخری، سفرنامه ابن حوقل، احسن التقاسیم مقدسی، از منابع دست یکم تاریخی همچون عقدالعلی للموقف الاعلی، سمط العلی للحضره العلیا، مواهب الهی و نیز از شواهد و مدارک باستان شناختی استفاده شده است. بر این بنیاد سرزمین رودبار در دوران اسلامی دارای یک مرکز شهری بزرگ و مهم نبوده است. از سوی دیگر، می توان قلعه دختر تمب خرگ در روستای مختارآباد را به عنوان یکی از مهم ترین استقرارهای مربوط به دوره اسلامی در سرزمین رودبار معرفی کرد.
خلاصه ماشینی:
"جغرافیای تاریخی سرزمین رودبار جنوب در دوران اسلامی و مطالعۀ یکی از مکانهای باستانی متعلق به این دوره:قلعۀ خرق*(قلعه دختر تمب- خرگ)* مجلۀ مطالعات ایرانی دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان سال نهم،شمارۀ هجدهم،پاییز 1389 میثم شهسواری دانشجوی کارشناسی ارشد رشتۀ باستانشناسی دکتر رضا مهرآفرین استادیار دانشگاه سیستان و بلوچستان چکیده یکی از مهمترین مباحثی که در مطالعۀ پیشینۀ شهرها و سرزمینهای مختلف وجود دارد،از دیدگاه جغرافیای تاریخی میباشد.
منابع موجود برای مطالعۀ جغرافیای تاریخی رودبار در دورۀ اسلامی نیز به اندازهای اندک و ناچیز از یک سوی و پراکنده و مغشوش،از سوی دیگرند که تقریبا هیچ طرفی نمیتوان از آنها بربست؛به این دشواریها بایست املاها و تلفظهای عجیبوغریب نام شهرها را افزود که در پی نسخهبرداریهای کاتبان گوناگون از متن اصلی یک کتاب به وجود میآید که نتیجۀ این اشتباهات آن است که نام- ها از حالت نخستینۀ خود برگشته و چهرۀ دیگری به خود میگیرند،چندان که گاه پژوهشگران پسین را بدین اشتباه درمیاندازند که در گذشته آن منطقه نام دیگری داشته است،حال آن که به واقع چنین نیست؛1چنان که لسترینج هنگامی که منازل راه سیرجان تا جیرفت را برمیشمارد،مینویسد نمیتوان نقاطی را به جز «درفارد»تعیین کرد و تلفظ مختلف آن نقاط در نسخههای خطی چنان است که به هیچ کدام نمیتوان اعتماد داشت(لسترینج،1373:344)2.
3-نقد سنت تاریخنگاری سابق و رایج معطوف به آثار در دسترس،نگرش میرزا آقاخان را دربارۀ سنت تاریخنگاری در ایران به شرح زیر میتوان مورد بررسی قرار داد: الف:عدم طرح و شرح بسیاری از واقعیتهای تاریخ ایران از سوی تاریخنویسان-بهویژه تاریخنگاران غربی-از نکات مهم مورد توجه و اشارة اوست؛و در این راستا بر این باور تأکید دارد که:تاریخنگاران یاد شده نه تنها در ترسیم واقعیتهای رفته بر این مردم و مرز و بوم موفق نبوده،بلکه خطاها و اشتباهات فاحشی نیز مرتکب شدهاند."