چکیده:
تاملات در فلسفه اولی بهترین و گویاترین اثر دکارت است که او در آن مابعدالطبیعه خود را به بیانی روشن و به گفته خود به «بهترین و درست ترین روش تعلیم» یعنی به «روش تحلیل» بر خواننده عرض می دارد (CSM II 111). دو واژه «خدا» و «نفس» در عنوان فرعی این کتاب، چه بسا امروزه خوانندگانی را از غیر اهل فلسفه که دغدغه دین و حیات اخروی دارند، به خواندن این کتاب برانگیزد. البته باید توجه داشت که با نگاهی گذرا به نمایه آثار دکارت، درمی یابیم که واژه های «خدا» و «نفس» یا «ذهن» (که دکارت این دو را به یک معنا می گیرد) از پرتکرارترین واژه ها در آثار او به شمار می رود و هرکس که اندک آشنایی با نظام فلسفی او داشته باشد، خوب می داند که بن مایه نظام فلسفی دکارت بر محور همین مفهوم نفس یا ذهن استوار است. نویسنده مقاله پیش رو بر آن است که اولا آنچه دکارت از آن به نفس انسانی یاد می کند با آنچه در گفتمان دینی و در بحث جاودانگی نفس در ادیان، در مدنظر است، تفاوت بسیاری وجود دارد تا جایی که نفس مدنظر دکارت، به فرض جاودانگی، کارکرد دینی نمی تواند داشته باشد. ثانیا قول به جاودانگی نفس با التزام به اصول مابعدالطبیعه دکارتی سازگار درنمی آید.
خلاصه ماشینی:
"از ژان دو سیلون دو اثر با عناوین حقایقدوگانه3و جاودانگی نفس1برجای مانده است که او در رسالۀ نخست دربارۀ اثبات وجود (1)-گویا دکارت نیز همین ملاحظات را در نظر داشته است که مهمترین اثر خود،تأملات در فلسفة اولی را نخست،ما بعد الطبیعه نام نهاده بود و در برخی از مکاتباتش از این اثر با عنوان ما بعد الطبیعة خود نام میبرد l II MSC( اما در نامهای به مرسن توضیح میدهد که چون بحث در این کتاب،فقط به خدا و نفس محدود نیست،و تمام امور اولیة قابل کشف از راه فلسفه ورزی را دربرمیگیرد،مناسبترین عنوان برای آن«تأملات در فلسفة اولی»است )651 III KMSC( (2)-در نگارش این بخش از منبع زیر استفاده شده است.
pp,8991,sserP ytisrevinU egdirbmaC,lleroS moT &,mahgnittoC اینها غیر از اثبات وجود خداوند،نیز باید نبوت انبیاء و وحی الهی و مطالب کتب مقدس نیز مورد قبول شخص باشد تا به جاودانگی نفس تن در دهد و گرنه اگر کسی از راه عقل طبیعی،وجود خدا را بپذیرد اما به صدق نبوت و صدق کتب مقدس ایمان نیاورد،باز هم قول به جاودانگی نفس در حد امری امکانی باقی میماند.
برای ما مؤمنان کافی است که بر اساس ایمان بپذیریم نفس آدمی همراه بدن نمیمیرد و خدا وجود دارد؛اما دربارۀ غیر مؤمنان که ظاهرا[برایشان]2هیچ دینی و عملا هیچ فضیلت اخلاقی در کار نیست،آنها حاضر به قبول این حقایق دوگانه نخواهند شد مگر آنکه با عقل طبیعی به اثبات برسد )3IIMSC( »3 دکارت در اینجا مدعی میشود که قصد او از نگارش این کتاب آن است که وجود خداوند و جاودانگی نفس را با براهین مستدل عقلی در نظام فلسفی خود به اثبات برساند."