چکیده:
این نوشتار عهده دار تبیین حسن وقبح از دیدگاه متکلمان و حکمای مسلمان به طور عام، و بیان دیدگاه علامه طباطبایی در این راستا به نحو خاص می باشد. از این رو ضمن تحلیل و نقد دیدگاه متکلمان، حسن و قبح عقلایی و اعتباری از دیدگاه حکمای مسلمان مورد توجه و تاکید قرار گرفته است. از آن رو که برای این موضوع در آثار حکمای قبل از علامه بابی مستقل باز نشده است و آنچه در این زمینه از آن ها بر جای مانده است، نکاتی اجمالی است که این اجمال را نیز بیشتر باید در لابه لای آثار منطقی ایشان، جستجو و اصطیاد نمود. از این رو بجاست این موضوع را در آثار علامه طباطبایی بکاویم چه اینکه ایشان ضمن پایبندی فی الجمله به همان موضع حکما در این باب ورود جدی و جدیدی نموده اند، و موضوع رامورد تامل و دقت و بازنگری قرار داده اند، از این رو ایشان در آثار خود بحثی تحت عنوان ادراکات حقیقی و اعتباری طرح نموده اند و امور اعتباری را به اعتباریات قبل الاجتماع و بعد الاجتماع تقسیم نموده اند و پس از نقد تلقی متکلمان اشعری و معتزلی از حسن و قبح، حسن و قبح عقلایی و اعتباری را در قالب اعتباریات بعد الاجتماع، تشریح، تحلیل و مورد تاکید قرار داده اند و در مواضع مختلف به زوایای گوناگون این دیدگاه پرداخته اند. نگاه علامه در این باب از ابعاد مختلف مانند بعد معرفتی، دینی، فلسفی،اخلاقی،اصولی و کلامی می تواند مورد توجه قرار گیرد که در این نوشتار به برخی از این ابعاد پرداخته شده است. ضمن اینکه از بیان برخی دیدگاه های مغایر و مخالف با علامه نیز غفلت نشده است.
خلاصه ماشینی:
"(الطباطبایی،نهایۀالحکمۀ،24/1 و 246/2-250؛مصباح،آموزش فلسفه،178/1؛طباطبایی،/1178) چنین اعتباریاتی را که انسان به موجب نیازهای فردی و اجتماعیاش،اعتبار میکند و ظرف تحققش،عمل فردی و اجتماعی است و هم شاملمفاهیم اخلاقی و ارزشی میگردد و هم شامل مفاهیم حقوقی و اجتماعیمیشود،علامه اعتباریات بالمعنی الاخص میخواند و حسن و قبح را نیز درهمین راستا مورد بحث و فحص قرار میدهد و مانند قاطبه حکمایاسلامی،از نوع حسن و قبح اعتباری سخن بر میان میآورد و در همیننقطه است که صف حکما و علامه از متکلمان در این راستا جدا میشود.
بنابراین حسن و قبح حوزه تشریع،مستند به حسن و قبح عالمتکوین است؛بدین معنا که اگرچه حسن و قبح ساری و جاری در قلمروافعال آدمی اموری اعتباری بوده و ما به ازاء خارجی ندارد اما چنین نیست کهذهن بدون ارتباط با هیچ واقعیتی دست به خلق و جعل این مفاهیم میزند،چنین نیست بلکه قوه ذهن تا با واقعیتی اتصال وجودی پیدا نکند نمیتوانداز اعتبارات را جعل نماید از این روست که در این باب علامه پیوسته تاکیدمیکنند:«مفاهیم اعتباریه و معانی وهمیه بر روی حقیقتی استوارند وهمیشه در وراء هر اعتبار موثر و غیر لغوی حقیقی نهفته است که این اعتبارمبتنی و استوار بر آنست»(طباطبایی،نهایۀ الحکمۀ،161/2-159؛همو،المیزان،54/8) براساس عبارت فوق میفهمیم اعتبارات از حقایق،ماخوذ و برگرفتهمیباشند؛ازاینرو هرگونه تصور زایش اعتباریات از حقایق در اینراستا،منتفی است و این تلقی که"اعتباریات مولود و زاییده حقایقاند"باروح نظریه تفکیک ادراکات حقیقی از اعتباری منافات دارد و برخلاف نظربرخی(سروش،236) در اینجا سخنی از دو وجوب(فلسفی و اخلاقی؛حقیقی و اعتباری)نیست بلکه از نظر علامه،وجوب فلسفی و اعتباری،مفهوما متحد المعنیاندهرچند وجوب فلسفی در حوزه وسیعتری به کار میرود اما وجوباخلاقی،در حوزه افعال ارادی و اختیاری استعمال میشود و اصلا سخن از زایش میان دو"باید"در میان نیست."