خلاصه ماشینی:
"چنین دیدگاهی را میتوان در قضایای زیر خلاصه کرد:1 1-فردگرایی یکی از عناصر فرهنگی یا ارزشهای اساسی توسعهیافتگی است؛ 2-اندیشهء ایرانی که تصوف از جهت تاریخی نقش زیادی در شکلگیری و تکوین آن دارد،جایگاهی برای مفهوم و ارزش فرد قائل نیست؛ 3-اندیشه و فرهنگ این سرزمین به علت نبود مفهوم فرد تاکنون توانایی ایجاد فرهنگ نوگرا و متناسب با آن نظام اجتماعی-سیاسی پوینده و توسعهیافته را نداشته است.
این شیوهء اجتماعی شدن گرچه برای فردیت ارزش قائل میشود و امکان ابتکار،نوآوری،تمایز پذیری فردی و فاصلهء عاطفی با سنتها و شیوههای راهوار عمل و اندیشه را فراهم میسازد،ولی درعینحال افراد در چنین فرهنگی دارای آگاهی اجتماعی (socialconsciousness) هستند و بر عضویت خود در جامعهء وسیعتر بطور مستقیم یا با واسطهء گروههای میانجی آگاهی دارند.
جهت گیریهای فردگرایی غربی و ایرانی با انکار سنتهای جمعی و ارزشهای اجتماعی همسویی دارد ولی هنگامی که فردیت غربی خود را تسلیم خرد میکند و این را شیوهای برای رسیدن به استقلال و خودفرمانی- (au tonomy) میداند،فردیت عارفانهء ایرانی به خدا واصل میشود و خود را تسلیم حقیقت میکند.
فردگرایی بعنوان یک گرایش اجتماعی حاصل نگاه به انسان از دریچه است که وی را در ارتباط با نظام ارزشی خاصی ارزش میبخشد یعنی دقیقا وقتی فرد را وابسته به منظومههای متفاوتی میکند،وقتی ارزش فی نفسهء وی را باز میستاند،وقتی او را معنا و تفسیر میکند و با مجموعهء وسیعی از رویکردها،نظرات، نگرشها،شناختها و ارزشهای نافردگرایانه مینگرد و ارزیابی میکند و میفهمد."