خلاصه ماشینی:
"کتاب اخیر فوره تحقیق عمیق است درباره کمونیسم و این که چگونه اغلب روشنفکران غرب، مفتون نظامی شدند که از ابتدا پایه و مایهای نداشت و تنها فریبی شگفتانگیز ایجاد کرد که بسیاری به دام آن افتادند حتی-تا مدتی- خود فوره!
ج-این موضوع یکی دیگر از پارادوکسهای قرن بیستم است:تاریخی که در اکتبر 1917 آغاز شد با تحلیلهای مارکس تعارض داشت، زیرا انقلاب در کشوری صورت گرفت که به علت واپس ماندگی، برای انقلاب سوسیالیستی آمادگی نداشت!از طرفی مارکیسیستهای سوسیال دموکرات نخستین مفسران این تعارض بودند:مانند منشویکهای روس، بعد کائوتسکی و لئونبلوم 2 ...
در تمام طول قرن بیستم، تقریبا همه جا، و نه تنها در فرانسه، تعلیم انقلاب به سبب واکنشی که داشت، در نظر اینان روشنایی انقلاب شوروی را از پی خود میآورد، تا به حدی که در تشریح انقلاب فرانسه مثلا تکیه بیشتر بر رویدادهای 1793[دوران تندروی] بود تا بر وقایع 1789.
] [فوره ادامه میدهد]: اندیشه اصلی این است که فقط پیروزی جمهوریخواهان بر هواداران سلطنت در 1876 و 1877 به فرانسه مدرن دولتی بخشید که در مدتی طولانی مجموعه اصول مورد نظر در 1789 را اعمال کرد:نه تنها برابری مدنی بلکه آزادی سیاسی را هم.
گزیدههایی از کتاب دیگر او 7 آیا میتوان انکار کرد که در این جنبش عظیم لیبرالیسم که از سال 1750 تا 1850 بر فرانسه فرمانروا بود، جنبشی که بر نهادها و انسانهای این دوران اثر گذاشت، ترور چیزی جز جمله معترضهای کوتاه و ضد جریانی نبوده است؟این ادعا که ترور برای پیروزی انقلاب لیبرالی ضروری بوده، ما را به قلمرو متافیزیکی غایتگرا میکشاند نه به قلمرو تاریخ."