چکیده:
مقاله حاضر، پس از مروری بر ویژگیهای تاریخی دولت ملی نو (etats noitan nredom) به تجزیه و تحلیل آن دسته از نیروهای فراملی و درونملی میپردازد که امروزه در جهت تضعیف برخی کارکردها و قدرتهای دولتهای موجود-حتی با سابقهترین و با ثباتترین آنها-عمل میکنند. نویسنده دو دیدگاه مشهور برای ترتیبات جایگزین دولت را، که با فلسفه«کوچک زیباست»و لیبرالیسم افراطی بازار آزاد همراهند، مردود میشمارد، چرا که نه بازار و نه تمرکززدایی یا تحزیه دولتهای موجود نتوانسته است راهحلهای کارآمدی برای مسائل دولتها ارائه کند.از آنجا که روند توسعه اقتصادی موجب افزایش احتمال تولید ثروت توسط بخش کوچکی از جمعیت شده است محتملا کارکرد باز توزیعی بخش عمومی پراهمیتتر از هر زمان دیگری خواهد شد. امروزه همه ما عملا در درون نوع خاصی از موجودیت سیاسی به نام دولت حاکم سرزمینی یا دولت ملی به سر میبریم که زندگیمان را تعیین میکند.برخی کشورهای غربی از اواخر قرن هجدهم و در یکی دو مورد هم حتی پیش از آن تحت اداره چنین دولتهایی بودهاند.از دوران استعمارزدایی به اینسو، سرزمینهای وابسته به امپراتوریهای سابق نیز، تحت اداره چنین دولتهایی قرار گرفتهاند یا برای رسیدن به چنین هدفی تلاش کردهاند.این نوع دولت به صورت الگوی جهانی پیشرفت اجتماعی درآمده است.املوزه دولت حاکم ملی در حال ورود به مرحله جدیدی است.در واقع پس از یک دوره پیشرفت مداوم از اواخر قرن هجدهم تا دهه 1960، دولت ملی پایه یمرحلهای از بلاتکلیفی و شاید عقبنشینی گذاشته است.دوره توسعه و تکامل دولت که حدود دو قرن طول کشید اکنون و به پایان است.نمیدانیم آینده دربردارنده چه چیزی خواهد بود زیرا همانگونه که نویسنده میکوشد نشان دهد برای انجام برخی وظایف اجتماعی که تاکنون به دست دولتها انجام میشد، هیچ تمهید بدیلی اندیشیده نشده است.
خلاصه ماشینی:
"با این حال، با این پرسش مهم روبرو هستیم که آیا واحدهای سیاسی کوچکترین که بدین طریق ایجاد شدهاند، قطع نظر از میزان بهرهمندی از استقلال عمل یا حاکمیت، جز از لحاظ اندازه اساسا از لحاظ دیگری با دولتهای بزرگ شباهت ندارند؟به عبارت دیگر آیا همان نیروهایی که دیگر اشکال قدیمی دولت را تضعیف کرد، آنها را نیز به تحلیل نمیبرد؟چندان شکی نیست که پیوند بین شهروندان و امور دولتی دستکم در دولتهایی با سیاست دموکراتیک، به دلایل مختلف روبه تضعیف است.
با وجود این، آیا میتوان گفت، فرد ساکن در ایالت نیویورک به شکل قابل ملاحظهای به فرماندار آن ایالت نزدیکتر است تا به رئیس جمهوری در واشینگتن؟واحدهای سیاسی یا اجتماعی که در آنها افراد واقعا احساس نزدیکی به صاحبان اقتدار کنند و به عنوان عاملان فردی قادر به اعمال نفوذ بر آنان باشند قطعا بسیار کوچکتر از همه دولتهای عضو ملل متحد-مگر کوچکترین آنها-یا حتی تقسیمات فرعی کشورهای متوسط هستند.
اینکه دولتها باید چه نسبتی از درآمد ملی را جمع و باز توزیع نمایند، و این بازرسانیها چگونه و با چه ملاکی از عدالت اجتماعی باید عملی شود پرسشهایی است که همچنان پاسخ قطعی آنها روشن نیست؛اما در لزوم فراهم نمودن آموزش، مراقبتهای بهداشتی، حفظ درآمد و مواردی از این قبیل و نیز ضرورت وجود نوعی اقتدار عمومی برای اینگونه اهداف همگانی جای هیچ پرسشی نیست."