خلاصه ماشینی:
"آنوقت نوعی جدایی و انفکاک میان حوزه عمومی و حوزههای خصوصی، یعنی قلمرو اراده عام و حوزههایی که فرد میتواند و باید به حال خود رها شود به ظهور میپیوندد و اگر روزی چنین شود، خصلت انحصارجویی حزب کمونیست به چه چیزی تکیه خواهد زد؟ چگونه ادعای خود را مبنی بر این که قدرت مطلقه باید در دست او باشد توجیه خواهد نمود؟به چه جهت فقط حزب حق دارد که حقیقت اعلی را بگوید و هر لحظه که اراده کند در مقابل بروز خطرات پایدار جزماندیشی و فرصتطلبی، حقیقت مورد نظر خود را تفسیر مجدد کند:این که رژیمهای مارکسیستی- لنینیستی در جستجوی آزادیهای واقعی اقتصادی و اجتماعی هستند و حال آنکه میبینند ورثه همه کسانی که در جریان قرون با جزمیون نبرد کردهاند و نه از اطاعت قیصر روم بلکه از پرستش وی امتناع کردهان بهپا خاستهاند و معترضان ابد مدتی که هیچ وقت در مبارزه به طور قطعی پیروز نشدهاند ولی هیچ وقت هم تسلیم شکست نگشتهاند، اینک در برابر آنها ایستادهاند.
با توجه به این که جمهوری آمریکا در چارچوب یک قانون اساسی لیبرال توانسته به مرتبه اول قدرت اقتصادی در جهان و به تمول و فراخی معیشت برسد، به چه جهت میان حقوق شخصی یا آزادیهای صوری و آزادیهای واقعی (یعنی ترویج رفاه و مشارکت اجتماعی مردم)نوعی تناقض احساس میشود؟بنابراین، قضیه این نیست که نوعی تناقض بین این دو سنخ جامعه پیدا کنیم، مطلب این است که چگونه میتوان این حقیقت را تمیز نداد که ترس از خود کامگی و غرور بیحد و حصر متعلق به دو حوزه فرهنگی باشد و این دو در قبال مسئله جامعه در رویه کاملا متفاوت اتخاذ کنند؟شاید بعید نباشد که آمریکاییها اولین کسانی باشند که به کره ماه دست یابند 43P}و به این ترتیب به اثبات برسانند که جلسات تحقیقاتی پایانناپذیر کمیسیونهای مجلس سنای آمریکا که خود از بقایای سنتهای بورژوازی آمریکاست به هیچوجه ارادهای را که اشپنگلر 44P}به آن اراده فاوست میگفت و نیز تشکیلات گروهی را تضعیف نمیکند."