خلاصه ماشینی:
"آنچه در اینجا مورد نظر است،گفتههای روسو در مسیر آزادی و دموکراسی است که گزیدههایی از آنها نقل میشود: -تمام افراد بشر آزاد و برابر آفریده شدهاند و هیچیک از آنها بر دیگران برتری ندارد،و حق ندارد بر همنوعان خود مسلط شود.
گذشته از کشورهایی چون هندوستان و چین،چگونه ممکن است که مثلا در فرانسه و انگلیس برای وضع هرقانونی تمام مردم جمع شوند؟به فرض که ممکن باشد،آیا ممکن است همهء مردم در آن واحد(یا به نوبت)نخستوزیر باشند یا وزیر نیرو و بهداشت و چهوچه که گذشته از تدبیر نیاز به تخصص دارد؟ این اشتباهات مسلم فیلسوفان(و بحث شاید زائد دربارهء آنها)از اینروست که بگوییم هر متفکر بلندآوازهای بهرغم نبوغ و عظمت خود، مرتکب خطاهایی آشکار شده است،حتی مارکس.
البته در اینجا که سخن بر سر دموکراسی است،نمیتوان از«سوسیالیسم»روسو به تفصیل سخن گفت،ولی از گفتن این نکته ناگزیریم که میان دموکراسی و سوسیالیسم(به معنای عدالت اجتماعی)پیوندی ژرف وجود دارد و هیچیک بیدیگری کامل نیست،و سه نکتهء دیگر،که در اینجا به ناچار باید فهرستوار بیان شود: 1-در انقلاب کبیر فرانسه،که کار به دست سرمایهداران افتاد،عدالت اجتماعی یکسره فراموش شد،و نیز چنین بود وضع در دیگر کشورهای سرمایهداری.
میماند یک مسئلهء مهم که نیاز به تصریح دارد،و آن عبارت است از چند بحث به هم پیوسته: 1-آنچه به«دموکراسی غربی»معروف است، دموکراسی کاملی نیست به چند دلیل: الف-یکی از لوازم دموکراسی،چنانکه روسو گفته،تعدیل ثروت و فقدان تجمل(یعنی عدالت اجتماعی)است که در غالب این کشورها، بویژه آمریکا،عکس آن مستقر است؛و «مصرفگرایی»جانشین اعتدال شده است."