خلاصه ماشینی:
"در هرحال نویسندهء کتاب بر این عقیده است که رشد سریع جمعیت عامل عمدهء بسیاری از جابهجاییهاست و با وجود اینکه به نظر میرسد او با افزایش جمعیت مخالف است ولی نتیجهای که میگیرد چیز دیگری است زیرا در نهایت میگوید این افزایش بیرویه سبب جوانی جمعیت و مشکلات دیگری شد که در نهایت مشارکتجویی آنان را بالا برد و چون سید محمد خاتمی خواستههای جوانان را بهتر درک نمود و مشکلات را نیز بهتر از رقیبان شناخت و شکاف،توانست بر موج رأیهای میلیونی سوار شود.
(ص 194) البته چنان که سعید حجاریان در«انتخاب نو» مینویسد،برخورد مردم با صداوسیما نوعی «سیاست لجبازی»بود؛به بیان دیگر، موضعگیریهای صداوسیما در مورد نامزد رقیب خاتمی سبب شد که مردم به این رسانه و به دیگر رسانههای راستی واکنشی خاص نشان دهند و مصداق این شوند که: اگر راهی نماید راست چون تیر از او برگرد و راه دست چپگیر نویسنده خود نیز به این نکته وقوف دارد.
» در مورد این فرضیه نظر نویسنده این است که: «از بررسیهای انجام گرفته میتوان چنین نتیجه گرفت که ترجیحات رأیدهندگان در دوم خرداد 76 در مجموع و بهطور چشمگیر نمیتواند مترادف با خواست نفی نظام سیاسی ایران باشد.
در پایان،یادآوری چند نکتهء کلی را در مورد این کتاب لازم میدانم: 1-یکی از مواردی که در خلال مباحث کتاب خیلی کمرنگ مطرح و شاید بتوان گفت از آن غفلت شده،این است که خاتمی بیش از آنچه با عقل خود با مردم روبهرو شود،با قلب خود با آنها روبهرو شد و رقیبانش این نکته را درنیافتند که جملهء معروف پاسکال در عالم سیاست هم در راست میآید:«قلب برای خود منطقی دارد که عقل از درک آن ناتوان است»."