چکیده:
شاید چندان مرسوم نباشد که چند متن به شکل یک جا مورد نقد قرار گیرند. در این مقاله، به این دلیل، چند متن با هم مورد بررسی قرار می گیرند که گویا مبانی نویسندگان آنها از یک جهت، و نقدهای وارد به آنها از جهت دیگر مشابه هم هستند؛ هرچند موضوع متن ها و مباحث آنها به ظاهر، تفاوت دارد. تشابه متن هایی که مورد بررسی قرار می گیرد، در مقایسه برخی علوم مدرن با متفکران سنت اسلامی است. مدعای مشترک این متون، این است که آن علوم و روش شناسی هایی که مدرن به نظر می رسند، در سنت خود ما سابقه داشته است: «آن چه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد». در این ارتباط، مقدمه هایی که بر کتاب روش در علوم اجتماعی: رویکردی رئالیستی نوشته شده، و بخشی از مطالب کتاب جامعه شناسی معرفت: جستاری در تبیین رابطه ساخت و کنش اجتماعی و معرفت های بشری، مورد بررسی و نقد قرار می گیرد.
خلاصه ماشینی:
"در این ارتباط،مقدمههاییکه بر کتاب روش در علوم اجتماعی:رویکردی رئالیستی{o1o}نوشته شده،و بخشی ازمطالب کتاب جامعهشناسی معرفت:جستاری در تبیین رابطه ساخت و کنش اجتماعی ومعرفتهای بشری،{o2o}مورد بررسی و نقد قرار میگیرد.
آندرو سایر مدعای رئالیسم انتقادی را در هشت محور تلخیص میکند:جهان،مستقلاز معرفت ما درباره آن وجود دارد؛معرفت ما از جهان،همراه با خطا و سرشار از نظریهاست؛معرفت نه کاملا متصل و مستمر،به مثابه انباشت واقعیات درون یک چارچوبمفهومی پایدار،و نه کاملا منفصل،با تحولات عام و همزمان در مفاهیم،توسعه مییابند؛در جهان ضرورتی وجود دارد؛جهان تمایز یافته و لایهبندی شده است؛پدیدههایاجتماعی از قبیل کنشها،متنها و نهادها مفهوم-محورند؛علم یا تولید هرمعرفتدیگر،یک عمل اجتماعی است؛و علوم اجتماعی باید در برابر موضوع،خود انتقادی باشد.
پس این برداشت مؤلف محترم مقدمه،آقای پارسانیا است که از رئالیسم معرفت-شناسانه حکمت متعالیه،رئالیسم انتقادی در حوزه فلسفه علم را استنباط میکند؛وبنابراین،آن را نه میتوان به«دنیای اسلام»یا دین اسلام منتسب نمود،و نه به علامه وملا صدرا.
این در حالی است که نویسندگان کتابجامعهشناسی معرفت؛جستاری در تبیین رابطه ساخت و کنش اجتماعی و معرفتهایبشری پس از بررسی مفصل مبانی،تاریخچه و دیدگاههای جامعهشناسان معرفت در مغربزمین،تلاش کردهاند برای این حوزه معرفتی،مبانی بومی و اسلامی جستجو کنند؛ودیدگاههای برخی اندیشمندان مسلمان را به عنوان رقیب دیدگاههای جامعهشناسانمعرفت غربی،مطرح نمایند.
{o35o} با مفروض گرفتن نقاط مثبت کتاب فوق(همچون جامعیت و در انداختن طرحی نو در&%04331BSOG043G% باب جامعهشناسی معرفت و سعی در یافتن ریشههای آن در سنت بومی)،میتوان درخصوص مقایسه جامعهشناسی معرفت و اندیشه متفکران اسلامی،سه احتمال را مطرحکرد: اینکه در اندیشه مسلمانان،مبانی بعیدهای وجود دارد که براساس آن جامعهشناسیمعرفت(اسلامی یا مسلمانان؟)میتواند به دست ما تأسیس شود؛ اینکه اندیشمندان اسلامی نیز جامعهشناسان معرفت بودهاند؛ و اینکه در اندیشه ایشان رگههایی مرتبط با مباحث جامعهشناسی معرفت مصطلحوجود دارد."