خلاصه ماشینی:
"27پس دیدگاه دهخدا دربارهء دستاوردهای ایران در قرن نوزدهم هم تا حدودی روشن میشود!و باز میپرسد اگر این فرصت از دست برود،چه باید کرد و چه میتوان کرد؟به کسانی که احتمالا میگفتهاند با «مظلومیت»میتوان به جایی رسید خرده میگیرد که این حضرات که میخواهند با«دعوی حقانیت و مظلومیت»کارشان را پیش ببرند«یک خیال مطابق با واقع و یک تصور حق دربارهء اروپاییها»ندارند و از «تمدن مکانیکی»سخن میگوید،یعنی از قوای نظامی و میگوید«دلیل مالکیت و تصرف»انصاف، جوانمردی،مظلومیت نیست و ادامه میدهد اگر این الفاظ را به هر طرف کش بدهید و هر بلایی بر سرشان بیاورید،«تا وقتی که ایرانی به اصلاح مملکت خود مقتدر و به اشتراک عمده در منافع عمومیه موفق نشده است ابدا حق هیچ گونه استرحام و استمداد را ندارد».
پیشنهاد دهخدا از این نظر جالب است که میگوید به این ترتیب میتوان«با یک حق انتخاب نصف عمدهء قوهء عامله مملکت را برای منافع به کار انداخت»چون محروم ماندن و محروم گذاشتن آنان نه فقط باعث میشود که از توانمندیهایشان بهرهمند نشویم بلکه«کینه و بغض آنها»هدف شود.
اگر چه«حکمت،کلام، رمل»و خیلی چیزهای دیگر به جای خود محترم است و معزز،اما«ادارهء امور مملکت امروز»با رمل و اصطرلاب نمیشود و«آشنایی با امور اداری عصر حاضر میخواهد»و از همین روست که «آنکه دو روز در مدرسههای جدید مانده باشد یا یک زبان خارجه ناقص تحصیل کرده باشد»هزار مرتبه از«آن که صد حاشیه بر شرح مطالع و دویست اشکال بر شفای ابوعلی وارد کرده باشد»به«قضای این حوائج نزدیکتر است»."