چکیده:
یک سوم از همه انسانها به علل مرتبط با فقر، یعنی به علت سوء تغذیه و ابتلاء به بیماریهایی که با هزینه ارزان قابل پیشگیری یا علاج هستند، میمیرند. با این حال، سیاستمداران، دانشمندان و رسانههای جمعی کشورهای توسعهیافته علاقه چندانی به یافتن راههایی برای کاهش این فقر، نشان نمیدهند. آنها به مداخلات نظامی محتمل برای متوقف ساختن نقض حقوق بشر در کشورهای در حال توسعه علاقهمندترند، هرچند که این مداخلات ـ در بهترین صورت ـ فواید اندکی را به بهای گزاف پدید میآورد. ریشه این اولویت غربی احتمالا منافع فردی است، اما این کار تصویر اخلاقی بسیار سخیفی از همکاری اقتصادی جهانی پدید میآورد و هم خود به وسیله آن تصویر تداوم مییابد. نظام نوین اقتصاد جهانی تحمیلی کشورهای توسعهیافته، هم نابرابری جهانی را تشدید میکند و هم فقر شدیدی را در سطحی بسیار گسترده بوجود میآورد. بر اساس هر برداشت منطقی از ارزشهای اخلاقی، پیشگیری از این فقر مسئولیت درجه اول است.
خلاصه ماشینی:
"به این سبب رولز نقش علی مهم نظام اقتصاد جهانی را در بازتولید فقیر و نابرابری پنهان میسازد و اظهار میدارد که هر جامعهای به تنهایی مسؤولیت تعیین جایگاه خود در سلسله مراتب اقتصادی را به عهده دارد: «علل ثروت یک ملت و اشکال آن در فرهنگ سیاسی آن و در سنتهای دینی، فلسفی و اخلاقی نگهدارنده ساختار اصلی آن و نیز در پشتکار و زمینه تعاون اعضای آنکه همه آنها بواسطه فضایل سیاسی آنها پشتیبانی میشود نهفته است....
تفسیر رولز از عدالت بین المللی به این طریق کاری جز پنهان کردن این مسأله که نظام اقتصاد جهانی تحمیلی ما از طریق ایجاد مانع شدید در برابر توسعه اقتصادی در فقیرترین مناطق، به فقرا آسیب وارد میکند و بنابراین ناعادلانه است انجام نمیدهد، تحریفهای مشابهی نیز در آثار اقتصادی دیده میشود.
آیا این موضوع هم آن بینش را تأکید میکند که بالاخره تقصیر فقر موجود در کشورهای در حال توسعه به گردن خودشان است؟ برای نشان دادن اشکال این نتیجهگیری، یک ویژگی بسیار برجسته نهادینه جهانی را بررسی کنیم: هر گروهی که کنترل بخش بزرگتری از ابزار اعمال قدرت در یک کشور را به دست داشته باشد ـ صرف نظر از اینکه آن گروه چگونه به قدرت رسیده باشد و چگونه این قدرت را اعمال میکند و یا امکان موافقت یا مخالفت جمعیت تحت حاکمیت آن چقدر است ـ از نظر بینالمللی دولت مشروع محدوده ارضی و ملت این کشور به رسمیت شناخته میشود."