خلاصه ماشینی:
"اما این تأیید نمیتواند در اینجا کلا از بررسی انتقادی یا بررسی دیالکتیکی که پرسشهایی مانند پرسشهای ذیل را میپروراند به دور باشد:آیا چشم بسته بودن ستودنی فرشتهء عدالت،خود یک بیعدالتی نیست؟ آیا حکومت حقوق که به بیتفاوتی افراطی یا بیطرفی تعبیر میشود همراه با تأکیدی که بر رفتار برابر با همه دارد خود به خاطر سرکوب کردن یا غفلت نمودن از تفاوتهای پراهمیت یا تمایزاتی که در موقعیتهای واقعی،برای مردم حائز اهمیت فراوان است،ظالمانه یا سرکوبگرانه نیست؟در این شرایط به نظر میرسد حکومت قانون به سبب ندادن«حق»مردم به آنها یا به عبارتی بیتوجهی به «تفاوت امور شبیه به هم»،در مرز عدالت و بیعدالتی سرگردان و مردد است.
با غربال کردن این باورها به کمک غربالی فرضی(به نام«پردهء جهل»)که همهء تفاوتهای نامربوط یا وجوه خاص را در کنار هم جای میدهد نشان داده میشود که برآیند باورهای یاد شده مفهومی کلی از عدالت است که حول اصل اولیهء آزادی برابر(افراد)دور میزند.
لذا محدود کردن حقوق به اندیشهء حقوق فردی برابر از جانب طرفداران عدالت جهانشمول شکلی نمیتواند کاملا صحیح باشد؛در برخی زمینهها و تحت شرایط مشخصی، مدعیان باید بتوانند از جانب علقههای مشترک مانند زبان خاص و مفاهیم مجزایی که در آن زبان بیان شده است صحبت کنند.
قضاوت مصلحتاندیشانه به معنای قضات میان عدالت به مثابهء هنجار فرایندی و عدالت به مثابهء خیر یا«زندگی خوب»و نیز میان اصل حقوق برابر جهانشمول و الزامات اخلاقی روابط خاص و بافتهای زندگی واقعی situatad ،یا به عبارتی مورد بحث قرار دادن تمایز میان وجوه غربی و غیرغربی حساسیت اخلاقی است."