چکیده:
مورفولوژی کمربند چین- راندگی زاگرس، به دلیل عملکرد گسل های مختلف در طی کوهزایی، پیچیدگی های خاصی یافته است. گسل ایذه (با روند N-S) یکی از این عناصر ساختمانی بنیادی است که حرکات آن در دوره های زمین شناسی، آثار زیادی را در الگوی رسوب گذاری و سیمای مورفوتکتونیکی زاگرس بر جای گذاشته است. در این مقاله، یافته های جدید در خصوص سبک و سازوکار دگرشکلی سیستم گسلی ایذه، در بخش مرکزی زاگرس مورد بحث قرار گرفته است. این پژوهش به کمک تکنیک های سنجش از دور و با استفاده از تصاویر ماهواره ای ASTER و IRS-PAN، و مدل رقومی ارتفاع (DEM) ناحیه انجام شده است. برای تصحیح هندسی، پردازش داده ها و بارزسازی عوارض ساختاری و آثار شکستگی در تصاویر ماهواره ای، از نرم افزار ER Mapper 6.4 استفاده شد. به علاوه، برای بررسی دقیق تر سیماهای دگرشکلی و آثار شکستگی در واحدهای رسوبی، از انواع مدل های سه بعدی مبتنی بر DEM نیز کمک گرفته شد. مشاهدات سنجش از دور حاکی از آن اند که حرکات گسل ایذه باعث تغییرات زیادی در ویژگی های زمین ساختی بخش مرکزی زاگرس شده است. آثار دگرشکلی ناشی از گسل ایذه عمدتا به صورت کشیدگی و چرخش راستگرد محور چین ها، و یا گسیختگی و جابه جایی طبقات نمایان شده اند. حرکات این گسل، الگوی جهت گیری و شدت شکستگی در واحدهای زمین شناسی را نیز متاثر کرده است. تحلیل ساختاری دسته های شکستگی در مناطق مختلف این را مطرح می سازد که برخی از آنها احتمالا بر اثر سیستم برشی ناشی از حرکات راستگرد گسل ایذه تشکیل شده اند. در مجموع، شواهد زمین ساختی نشان می دهند که حرکات گسل ایذه در طی فازهای مختلف کوه زایی، به واسطه سازوکارهای متفاوت، موجب تغییر الگوی دگرشکلی ناحیه ای و یا تعدیل سیمای مورفوتکتونیک بخش مرکزی زاگرس شده است. به علاوه، برخی از شواهد دلالت بر آن دارند که این گسل در طی فازهای جوان آلپی نیز فعال بوده است.
خلاصه ماشینی:
"با توجه به مطالعات انجام شده،هدف این تحقیق ارزیابی همبستگی عناصر اقلیمی(دما،بارش و رطوبت نسبی)با مقادیر IVDN مستخرج از تصاویر RRHVA به صورت فضایی در مراتع متراکم ایران است.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) ایستگاههای همدیدی و اقلیمشناختی به دلیل ثبت عناصر اقلیمی دما و بارش و رطوبت نسبی برای دوره زمانی سپتامبر 2005 تا اکتبر 2006 انتخاب گردید که 134 ایستگاه دارای دادههای ثبت شدۀ بدون نقص در دوره مطالعه بودند (شکل 1 ب).
یافتهها نتایج حاصل از روشهای درونیابی نشاندهنده بهتر بودن روش کوکریجینگ است،به طوری که ?2R حاصل از دادههای اندازهگیری شده و پیشبینی شدۀ این روش در عناصر بارش،متوسط حداکثر دما،متوسط حداقل دما،متوسط حداکثر، میانگین و حداقل رطوبت نسبی به ترتیب 0/436،0/93،0/863،0/672،0/741 و 0/703 است(جدول 1).
با توجه به تأثیر تأخیر زمانی عناصر اقلیمی بر IVDN، برای برآورد این مقدار تأخیر،عناصر اقلیمی از ماه سپتامبر 2005 و تصاویر ماهوارهای از ژانویه 2006 مورد بررسی قرار گرفت،به طوری که همبستگی هر عنصر برای کل ماه با IVDN محاسبه شد.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) جدول 3 نشاندهنده ضریب تأثیر )?B( هرکدام از عناصر اقلیمی در محاسبه شاخص اختلاف گیاهی نرمال شده مربوط به ماههای ژانویه تا اکتبر 2006 است.
همانگونه که شکل(1 الف)نشان میدهد،قرارگیری منطقه مورد مطالعه در بخشهای مختلف کشور مانند زاگرس بختیاری،زاگرس مرکزی واقع در استان کرمانشاه،دشت سیستان،حاشیه جنوب شرقی دریای خزر،البرز مرکزی و شرقی،و عامل توپوگرافی غیرهمگن،باعث شدهاند تا مقدار ?2R حاصل از درونیابی پایین باشد و هم ضریب تأثیر بارش در قیاس با دیگر عناصر اقلیمی،بسیار پایینتر از حد انتظار باشد."