چکیده:
در پژوهش حاضر، با توسل به نظریه دیالکتیک گفتگوهای درمانی الیوت میشلر که ناظر بر اهمیت جهان زیست در مناسبات متقابل بین پزشک و بیمار است، رابطه پزشکان شهر اردبیل و بیماران مراجع آن ها از روستاهای اطراف شهر، مورد بررسی قرار گرفته است. در این پژوهش، ضمن مرور اجمالی بدنه دانش و پیشینه مربوط به الگوهای مختلف روابط و مشاوره بین پزشک و بیمار در جامعه شناسی و مردم شناسی پزشکی، اهمیت رابطه بیمارمحور در میان الگوهای مذکور مورد تصریح قرار گرفته است. برای تحقق اهداف این بررسی، به لحاظ روش شناختی منظومه ای از روش ها از جمله روش های اتنوگرافیک، مشاهده مشارکتی، مشاهده فرایند طبابت و درمان (در اصطلاح درمان سرپایی در مراکز درمانی دولتی توسط پزشکان عمومی) و نیز مجموعه شواهد ضبط شده مشاوره ها استفاده شده است. با مطالعه و تامل در ده مورد گفتگوی بالینی پزشکان با بیماران روستایی در مطب های خصوصی و مقایسه این گفتگوها با فرایند ارتباط و گفتگو در مراکز درمانی دولتی، الگوهای ارتباطی بین پزشکان و بیماران در مطب های خصوصی و مراکز درمانی دولتی سنخ بندی شده است. نتایج و یافته های این کاوش کیفی، موید آن است که هنگامی که پزشک و بیمار، هر دو بر مبنای مفهوم زیست جهان ارتباط برقرار می کردند، مسائل مرتبط با سلامت با جزئیات به نسبت بیشتری مطرح می گردید (زیست جهان متقابل)، پدیده ای که در مطب های خصوصی پزشکان، به ندرت پدید می آمد. همچنین نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد در حالی که الگوی مشاوره بیمارمحور در مطب های خصوصی بیشتر رایج است، در مراکز دولتی، روابط آن قدر سرپایی است که مجال برقراری چنین رابطه ای عملا پیش نمی آمد و الگوی رابطه پزشک محور بیشتر حاکم بود. در مجموع، غلبه الگوی پزشک محور در مناسبات بیمار و پزشک، به ویژه در مراکز درمان دولتی، جایی که در آن بیماران روستایی در شرایط نامساعدی روستا را به قصد درمان در شهر ترک کرده اند، به منزله نادیده گرفتن اهمیت مفهوم انسانی تر و کارآمدتر جهان زیست در نظام مراقبت های پزشکی- درمانی و به طور مشخص تر در مناسبات متقابل پزشک و بیمار است.