چکیده:
بحران مشروعیت دینی صفویان در اواخر عمر این سلسله موجب قیام ها و شورش های متفاوتی در نواحی مختلف قلمرو آنها شد. یکی از مهمترین این قیام ها را شیخ بهاءالدین استیری در خراسان رهبری کرد. شیخ که از بی توجهی دولت و دربار صفوی نسبت به حملات ازبکان به خراسان به ستوه آمده بود، راهی اصفهان شد. هشدارهای دلسوزانه او در اصفهان نادیده گرفته شد و خود نیز به تصوف و کفر متهم گردید. او پس از بازگشت به خراسان و با گردآوری یارانی، دست به اقدامی جهادی زد اما به زودی و با اعزام سپاه صفوی، حرکت او در هم کوبیده شد. یافته های تحقیق نشان می دهد این قیام در سال های پایان عمر سیاسی دولت صفوی تحت تاثیر بحران های ناشی از ضعف مشروعیت دینی صفویان صورت پذیرفته است. همچنین سرکوب این قیام، انگیزه خیرخواهی برای حفظ این دولت را از بین برد. این ماجرا و نمونه های مشابه، زمینه را برای سقوط صفویه فراهم نمود.
خلاصه ماشینی:
"بر این اساس،شیخ بهاء الدین از جمله علمای بزرگ و مشهور سالهای پایانی دوره صفویه&%08602FVTG086G% و منسوب به روستای استیر و ساکن مشهد بوده که به همراه عدهای از علمای خراسان دراعتراض به وضعیت و عملکرد صفویان راهی اصفهان شده است.
در این مرحله،شیخ به صورت عملی وارد میدان شده و تنها به استدلال و انتقاد اکتفانکرد؛در زمانهای مختلف و مکانهای متعدد،مردم را به جهاد علیه دشمنان فراخواند و باطرح اینکه جهاد واجب است و غفلت از آن،مستوجب عذاب الهی است،موفق شد جمعیتیحدود چهار-پنج هزار نفر برای مقابله با دشمن گرد خود جمع کند(مرعشی صفوی،26).
عکس العملها در برابر حرکت شیخ دولت و جامعه بحرانزده صفوی در اواخر عمر این سلسله و بویژه روزگار ضعف محسوسمبانی دینی و اخلاقی مشروعیت آن به گونهای بود که در مقابل هرگونه اعتراض و انتقادی،سختترین برخوردها را روا میداشت.
پیامدهای سرکوب این قیام قیام شیخ بهاء الدین استیری،هشداری برای دولت صفوی بود که پنج سال قبل از سقوط سهلو آسان اصفهان صورت پذیرفت.
مرعشی صفوی از سادهانگاری شاه و دستگاه دولت صفوی درپذیرش حسن نظر محمود در زمان ارسال سر اسد اله خان ابدالی برای دربار به عنوان نقطهپایان اما نادرست مشکل خراسان یاد میکند(مرعشی صفوی،51)؛مشکلی که سرانجامی جزآمدن محمود به اصفهان و سقوط این شهر نداشت.
تأمل در سخنان شیخ نشان میدهد که از نظر او،شاه و کارگزاران صفوی به شدت دچارضعف مبانی دینی و اخلاقی شده،مشکلات جامعه و دولت صفوی ناشی از رخوت و سستی،عناد و دشمنی،بیتدبیری به همراه ضعف شاه در تصمیمگیری(جعفریان،1209/3)موجبشد تا دشمنان خارجی جرأت دستاندازی به قلمرو دولت شیعی صفویان را پیدا نمایند؛لذااگرچه آنچنان نپایید تا شاهد سقوط دولت صفوی و اثبات سخنان خود باشد،اما به حکموظیفه شرعی خویش،زنگ خطر را بصدا درآورد،گرچه گوشی برای شنیدن نیافت."