چکیده:
پیشفرضهای معرفتشناختی، امور مفروضی هستند که به صورتی کم و بیش آگاهانه یا ناآگاهانه و اعم از اینکه پژوهشگران و استفادهکنندگان از نتایج پژوهشها، نسبت به آنها آگاه باشند یا نباشند، در ورای فعالیتهای نظری و عملی حضور دارند و حتی بدیهی فرض میشوند. ریشۀ بسیاری از اختلاف نظرها، انتقادها و مسائلی که امروزه دربارۀ استفاده از روشها، شاخصها و فنون علمسنجی در ارزیابی فعالیتهای علمی وجود دارد و باعث تردید در مبانی و چارچوب نظری و کاربردهای عملی آن گردیده است، به نبود توافق بر پیشفرضهای بنیادین معرفتشناختی باز میگردد. از این رو، در راستای ایجاد اجماع هر چه بیشتر در بین پژوهشگران و توجه جامع به ابعاد مختلف ارزیابی فعالیتهای علمی ـ و نه سنجش ناقص و یک سویۀ علم و پژوهش ـ باید با شناسایی و به پرسش گرفتن پیشفرضها، به بررسی مجدد آنها و فراهم نمودن زمینهای برای تحلیل پیشفرضهای بنیادین پرداخت. این کار به ادراک بهتر وضعیت کنونی در این حوزه میانجامد و جایگاه واقعی این حوزه را روشنتر خواهد ساخت. از طرفی، استحکام مبانی نظری و عملی علمسنجی، مستلزم معماری و بازسازی پایههای آن بر اساس پیشفرضهایی معتبر است. از این رو، تحلیل پیشفرضهای معرفتشناختی علمسنجی، مبانی مستحکمتری برای آن فراهم خواهد کرد، و زمینههای نظریهپردازی و حتی عملیاتی شدن نتایج پژوهشها را تسهیل مینماید. پژوهش حاضر در این راستا و برای نخستین بار به صورت نسبتا جامع، به شناسایی، دستهبندی، تبیین و تا حد امکان تحلیل پیشفرضهای معرفتشناختی علمسنجی پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
از این رو، در راستای ایجاد اجماع هر چه بیشتر در بین پژوهشگران و توجه جامع به ابعاد مختلف ارزیابی فعالیتهای علمی ـ و نه سنجش ناقص و یک سویۀ علم و پژوهش ـ باید با شناسایی و به پرسش گرفتن پیشفرضها، به بررسی مجدد آنها و فراهم نمودن زمینهای برای تحلیل پیشفرضهای بنیادین پرداخت.
از این رو، در راستای ایجاد اجماع هر چه بیشتر در بین پژوهشگران و توجه جامع به ابعاد مختلف ارزیابی فعالیتهای علمی ـ و نه سنجش ناقص و یک سویۀ علم و پژوهش- شناسایی و به پرسش گرفتن پیشفرضها، بررسی مجدد آنها و فراهم نمودن زمینهای برای تحلیل پیشفرضهای بنیادین، به ادراک بهتر وضعیت کنونی در این حوزه میانجامد و جایگاه واقعی این حوزه را روشنتر خواهد ساخت و مبانی مستحکمتری از مفاهیم و ارتباط آنها با یکدیگر فراهم خواهد کرد که روند نظریهپردازی و حتی عملیاتی شدن نتایج پژوهشها را تسهیل مینماید.
همانطور که یورلند توجه نکردن به شناخت رویکردهای بنیادین فلسفی به حوزههای دانش را دلیل عمدۀ فقر نظری و نبود پیشرفت در کتابداری و علم اطلاعات میداند، پیشرفت در حوزۀ علمسنجی هم مستلزم آزمون دوباره، بازنگری و ارزیابی اعتبار پیشفرضها و سنتهای احتمالا ناکارآمدی است که این حوزه ممکن است بدون بازاندیشی و ژرفنگری دربارۀ آنها، براساس آن عمل کند؛ چنان که شاهد شعارهای زیادی در این حوزه هستیم و برخی از پژوهشگران این حوزه، مسائل را با آرمانگرایی و شعار و به صورت سوگرفته، مورد مطالعه و پژوهش قرار میدهند.