چکیده:
وقتی نظام جدیدی در هر کشور بر سر کار میآید، ناگزیر اهداف و برنامههایش از طریق مدیرانی عملیاتی میشود که در جامعه مسئولیتهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بر عهده دارند؛ وگرنه یک نفر هرقدر هم قدرتمند باشد، هیچگاه نمیتواند جامعه را بهصورت فردی اداره کند، خواه انسان عادی باشد و یا حتی از پیامبران و امامان؛ زیرا آنان هم بر اساس سنت الهی، از طریق اسباب و مسببات عادی کار میکردند. در این مقال،استاد به بحث نظام اداری و سیر تکاملی آن در صدر اسلام و انقلاب اسلامی میپردازند.
خلاصه ماشینی:
"پرسشی که در این تحولات و جابهجاییها به ذهن میرسد این است که آیا صرفا با تغییر مدیران و مسئولان در هر نظامی، میتوان به اهداف آن دست یافت یا باید راه دیگری در پیش گرفت؟ پاسخ این پرسش به نوع نظام اداری بستگی دارد؛ زیرا دولتی که روی کار میآید، اگر سکولار باشد، به دلیل آنکه هدف نهایی مدیران و احزاب در آن دولت فقط بهدست آوردن قدرت است، تغییرات چندانی در برنامههای جاری آن دولتها مشاهده نخواهد شد؛ چنانکه با روی کار آمدن دموکراتها به جای جمهوریخواهان در آمریکا، با اینکه رئیسجمهور، یکی از هدفهای خود را از روی کار آمدن، بهبود و ارتقای روابط آمریکا با کشورهای اسلامی در خاورمیانه اعلام نمود، در عمل، عکس آن را انجام داد.
و با توجه به اینکه مدت ریاست جمهوری یک دوره چهار ساله است و با روی کار آمدن دولت جدید و حضور رئیسجمهور و وزرای آن، بیشتر منابع انسانی در پیکرة نظام اداری دستخوش تغییر و تحول میگردد، چگونه میتوان انتظار داشت مسئولان کشور با انگیزة بالا، برنامهای بلندمدت برای کشور طراحی و اجرا کنند؟ حداکثر کاری که میتوان از آنها انتظار داشت این است که اگر همت بلندی داشته باشند و برنامهها را به گونهای طراحی و پشتیبانی کنند که اگر خودشان هم نبودند، ادامه پیدا کند."