چکیده:
شاید در بین نظریههای اخلاقی هیچکدام به پیچیدگی و گستردگی اخلاق فضیلت نباشد. این نظریه، که امروزه از مهمترین نظریههای اخلاقی است، انتظار میرود در آینده بتواند در حوزههای گوناگون، از جمله در اخلاق مدیریت ـ به دلیل مؤلفههای ارزشمندی که دارد در ایجاد یک زندگی اخلاقی و سعادتمند، کارایی داشته باشد. بدینروی، از این نظریه میتوان در حوزة مدیریت و سازمان استفاده کرد و به سمت سازمانهای فضیلتمحور حرکت نمود. برای این منظور، ابتدا باید تعریفی از سازمان فضیلتمحور ارائه کرد تا بر اساس آن بتوان ویژگیهای چنین سازمانهایی را برشمرد. سازمانهای «فضیلتمحور» به سازمانهایی گفته میشود که بر اساس فضیلتهای اخلاقی شکل میگیرند و مدیران و کارکنان آن انسانهایی فضیلتمدار بوده و ارتباطات و فعل و انفعالات سازمانی بر اساس فضایل اخلاقی تنظیم میگردد. بر اساس این تعریف، در این مقاله، فضیلتهای محوری در سازمانها در دو سطح فردی و سطح سازمانی بیان شده است. در سطح فردی، فضیلتهایی همچون انس باخدا، اخلاص و نیت خالص، آخرتگرایی، مسئولیتپذیریها و در سطح سازمانی، فضیلتهایی همانند عاطفة انسانی، خدمتگزاری، عدالت، و رعایت قوانین و سلسله مراتب به عنوان فضلیتهای محوری ذکر شده است.
خلاصه ماشینی:
"اینکه چنین ادعایی درست است یا بکلی بر خطاست، جای بررسی و تدقیق بیشتری دارد، اما دستکم میتوان گفت: حتی اگر بپذیریم دیدگاه فضیلتمحوری در اخلاق، خاستگاه و تکون خویش، نظریهای ناسازگار با دین محسوب میشود، اما انصافا نمیتوان آن را بر این وصف باقی دانست؛ چراکه بسیاری از تقریرهای انجامشده از نظریة فضیلت، برخاسته از متن دینهای بزرگی همچون مسیحیت، یهودیت و اسلام و حاصل تلاش عالمان اخلاق این ادیان است.
نمازهای روزانه مهمترین و مؤثرین چیزی است که فکر و روح انسان را از اشتغالات زندگی روزمره خارج و به درگاه الهی معطوف میکند، به گونهای که اگر این فریضه مطابق با اصول و موازینی که در شرع تعیین شده است انجام پذیرد و همراه با دقت و حضور قلب و توجه به معانی الفاظ باشد، زمینه را برای استمرار یاد خدا در مراحل دیگر زندگی فراهم میآورد، آنگونه که شخص بتواند نه تنها در حال نماز و نیایش، بلکه در مراحل دیگر نیز به یاد خدا باشد.
305 برخی معتقدند: مسئولیت منحصر به تکتک افراد نیست، بلکه گروهها، سازمانها، نهادها و شرکتها نیز میتوانند مسئول دانسته شوند؛ یعنی میتوان دربارة مسائل خاصی، گروه و نهاد خاصی را صرفنظر از افراد و اعضای آن پاسخگو دانست؛ مثلا، وقتی گفته میشود: نظام آموزشی کشور مسئول پرورش متخصص است یا فلان شرکت تجاری مسئول واردات کالاهای تجملی است یا دولت مسئول حفظ امنیت اجتماعی است، در همة این موارد، مسئولیت را به شرکتها، سازمانها و نهادها نسبت داده کل را پاسخگو میدانیم."