چکیده:
از زمان آغاز برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران، این موضوع همیشه در سطح جهانی و منطقه ای واکنش ها و مخالفت هایی را در پی داشته است، اما پس از انتخاب احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور ایران و تمایل وی به پیشبرد برنامه هسته ای، مخالفت غربی ها با این روند شدت بیشتری یافت، تا جایی که به صدور تحریم های متعدد علیه ایران منجر شد. در این میان، یکی از کشورهایی که همواره سعی کرد به عنوان یک میانجی بین المللی بین ایران و اتحادیه اروپا و ایالات متحده (گروه 1+5) عمل کند و طرفین را به حل دیپلماتیک این منازعه تشویق کند، ترکیه بود. لذا با توجه به چنین پیشینه ای، مقاله حاضر در صدد است تا رابطه بین برنامه هسته ای ایران و امنیت ملی ترکیه را در پرتو تئوری توازن قوا تجزیه و تحلیل کند. یافته های پژوهش موید این فرض است که نگرانی ترکیه در مورد برنامه هسته ای ایران در چارچوب امکان تغییر توازن قوا در منطقه بر اثر دستیابی جمهوری اسلامی به انرژی هسته ای قابل تحلیل و ارزیابی است؛ چرا که تحقق این امر موفقیت ترکیه در دستیابی به اهداف تعریف شده خود در چارچوب سیاست نئوعثمانی گرایی را با چالش مواجه می کند
خلاصه ماشینی:
"این موضوع که چرا ترکیه نگران برنامه هستهایایران است و اینکه چرا اقدام به میانجیگری در اینموضوع کرد،با مد نظر قرار دادن نگرانی از برهمخوردن توازن قدرت در منطقه به نفع ایران از یکسو و دکترین جدید حاکم بر سیاست خارجی ترکیهپس از به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه ازسوی دیگر قابل درک است.
چشمانداز میانجیگری ترکیه در برنامه هستهایایران اگرچه پتانسیلهای زیادی برای نقش میانجیگریترکیه پیرامون مسائل و فعالیتهای هستهایجمهوری اسلامی ایران با توجه به تقویت روابط دوجانبه بین دو کشور وجود دارد و زمینههای منطقهایو بین المللی نیز مناسب هستند،اما تعدادیمحدودیت وجود دارد که هنگام در نظر گرفتن آیندهنقش میانجیگرایانه ترکیه در موضوع هستهای ایرانباید مورد توجه قرار گیرد:اول اینکه،مسائل کنترلتسلیحات،از جمله موضوعات سیاست بالا محسوبمیشودا و میانجیگری در این مسائل تعهد آسانی حتیبرای قدرتهای بزرگ نیست؛به ویژه زمانی کهمیانجی از نفوذ سیاسی کافی در هردو طرفبرخوردار نیست؛دوم اینکه فعالیت هستهای ایران در دستور کار گروه 1+5 قرار دارد؛گروهی که شاملقدرتهای بزرگ است که کنترل تسلیحات را بهعنوان حوزه منحصر به فرد خود در نظر میگیرد؛حتی در درون این گروه نیز رقابت وجود دارد.
نتیجهگیری به قدرت رسیدن اسلام گرایان از حزب عدالت وتوسعه،نه تنها از نظر داخلی بیانگر وقوع تحولی مهمدر ترکیه بود،بلکه بتدریج با گذشت زمان این مهمآشکار گردید که اسلام گرایان در سیاست خارجیترکیه نیز به دنبال اهدافی هستند که برخی ازپژوهشگران از آن به نئوعثمانیگرایی یاد کردهاند؛دکترینی که از مهمترین مؤلفههای آن تلاش ترکیهبرای احیای نفوذ خود در جهان اسلام و تبدیل شدنبه یک بازیگر منطقهای از طریق به حد اقل رساندناختلافات با کشورهای همسایه،گسترش روابط تجاری و ایفای نقش میانجیگری در حل بحرانهایمنطقهای است."