چکیده:
مدرنیته فرایند و پروسه تحول فکری، فلسفی، علمی، صنعتی، سیاسی و اجتماعی است که بعد از رنسانس در غرب رخ داد. این پدیده دارای مولفه های خاصی است. پرسش اصلی این است که چه نسبتی بین این پدیده خاص دنیای غرب و دین وجود دارد؟ آیا دین اسلام در تعارض با مدرنیته است، یا با آن سازگار است؟ آیا چالش های بین دین و مدرنیته حل شدنی است؟ هدف این نوشتار بررسی فرایند مدرنیته و مولفه های آن و تعیین نسبت آن با دین است. در این مقاله نظریات مختلف درباره نسبت بین دین و مدرنیته بررسی خواهد شد. گروهی معتقد به سازگاری بوده، بر این باورند که برای پیشرفت و توسعه کشور باید از مدرنیته غربی الگو برداری کامل نمود. در مقابل، گروهی قائل به تعارض جدی بین دین و مدرنیته هستند. اما گروه دیگری نیز هستند که قائل به ناسازگاری دین با مدرنیته بوده، معتقدند چالش هایی بین آنها وجود دارد، اما براین باورند که این چالش ها قابل حل است که در ارائه راه حل برای رفع چالش های موجود به چند دسته تقسیم می شوند. در این مقاله، از این نظریه دفاع خواهد شد که نه تنـها بیـن دیـن و مدرنیتـه تعـارض ذاتـی وجـود نـدارد، بلکه امـروزه حتـی در بسیـاری از کلان شهرهای مدرن دنیا هنوز دین از پویایی و رونق قابل توجهی برخوردار است.
خلاصه ماشینی:
"دیدگاه دوم:در مقابل،برخی دیگر از روشنفکرانقائل به تعارض دین و مدرنیته هستند و معتقدندمدرنیته غربی قابل الگوبرداری برای جوامع اسلامی،خصوصا جامعه ایرانی نیست،چون جامعه را دچارچالشهای جدی فرهنگی،فکری و دینی خواهد کرد،لذا بر این باورند که باید از ورود موج مدرنیته وتجددگرایی غربی به ایران جلوگیری جدی نمود.
دیدگاه پنجم:اما به نظر میرسد که نظریه دیگریقابل طرح باشد و آن این است که هرچند مدرنیتهغربی با مؤلفههای خاص خود با دین،خصوصا دینسنتی و تاریخی سازگاری ندارد و میتواندچالشهایی جدی را برای باورهای دینی ایجاد نماید،اما هنوز میتوان از سازگاری دین و مدرنیته دفاعنمود؛به این معنا که هم باید به نقد،بازسازی واصلاح فهم معرفت دینی پرداخت و هم به نقد،بازسازی و اصلاح فهم مدرنیته؛نه معرفت دینی و نهرویکرد مدرنیته هیچ کدام نباید مطلق و غیرقابل نقدتلقی گردند.
باید این نکته را در نظر داشت مطمئن بود کههرچند دین واحد است،ولی فهمها و برداشتهامتفاوت است،چون بین واقعیت فی نفسه و واقعیتدر نزد ما تفاوت وجود دارد؛همانگونه که کانت،فیلسوف معروف آلمانی بیان کرده است که میان عالمفی-نفسه و عالم ذهن تفاوت وجود دارد.
این رشد ادیان مختلف،غرب را در وضعیت جدیدی قرار داد که باید سلطه قرون کهن خود را با یک فضای دینی پلورالیستیتغییر دهد )495:8991,notleM( برخی از اندیشمندان معتقدند که در دوره مدرن،برتریای که به عقل داده شد،یک عامل ضروریمدرنیته بود،اما اینان تأثیر برتری عقل بر دین را قابلتوجه و اساسی دو وجهی )tnelavibma( میدانند.
به عبارت دیگر،همانطوری که ازدیدگاههای اندیشمندان غربی در اینجا استفاده شدتعارض ادعا شده توسط برخی از افراد،ذاتی عقل ودین نیست،همچنانکه تعارض مدرنیته و دین همذاتی نیست،بلکه عرضی است و به تبع قرائتهای وبرداشتهای افراطی ظهور پیدا میکند."