چکیده:
این مقاله به مقایسه آراء فیلسوف غربی فرانتس برنتانو و فیلسوف، متکلم شرق، امام فخر رازی درباب ادراک میپردازد. هر یک از این دو فیلسوف نظرات عمیقی در باب ماهیت ادراک عرضه کردهاند که بررسی تطبیقی آنها میتواند در فهم عمیق تر دیدگاههای هر یک از دو منشا اثر قرار گیرد. هدف این مقاله، روشن کردن شباهتها و تفاوتهای موجود در دیدگاههای آنان درباره این پرسشهاست که ادراک بشر به طور کلی تا چه اندازه با واقعیت انطباق دارد؟ آیا انسان واقعا میتواند به خارج علم داشته باشد؟آیا علم او صرفا به معنی امری ذهنی است؟آیا اشیای خارجی با همان ماهیت بیرونی به ذهن میآیند؟ واینکه انسان چگونه به ممتنعات علم کسب میکند؟ این دو فیلسوف در مباحث مهمی، نظیر علم و ادراک، وجود ذهنی، ادراک ممتنعات، اضافه عالم و معلوم دارای نظرات عمیقی هستند که در این مقاله به روش تطبیقی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
"حال باید دید آیا میتوان برای وجود ذهنی شیء، ذات و ذاتیات شیء خارجی را همان گونه که در خارج وجود دارد، ثابت و محفوظ فرض کرد یا ذات و ذاتیات آن هنگام وجود ذهنی، بکلی از بین رفته، ماهیت دیگری در ذهن به وجود میآید که فقط یک شباهت صوری با شیء خارجی دارد؟ در مقام پاسخ هر یک از این حکیمان پاسخهای متفاوتی بیان کردهاند، از جمله ابن سینا (استغنای جوهر از موضوع در مقام تحقق خارجی) و سهروردی(ظهور ظلی وجود خارجی) و فخر رازی (اضافی بودن ادراک) (حاج حسینی، 1381 :81-84).
در واقع، به بیان رازی (علم به معنای صورت حاصل در ذهن اشتباه است، زیرا صورت ذهنی اگر با خارج مطابقت ننماید جهل خواهد بود و اگر با خارج مطابقت کند، لازم میآید که امری در خارج باشد و این تایید میکند که علم به معنای حالت نسبی و اضافی است و اضافه میان صورت مدرکه و امر خارجی است و لازم نیست که آن صورت حال در ذهن باشد و شاید قائم بالذات باشد، نظیر آنچه افلاطون در باب مثل معتقد شده است؛ یا شاید در یکی از اجرام سماوی مرتسم باشد ، هر چند این بعید است، لیکن با مقایسه با نظریه بوعلی استبعادی ندارد، چون طبق نظر بوعلی در تعلق آسمان، صورت ذهنی اگر مطابقت با آسمان نماید، لازم میآید هم عرض غیر محسوس با جوهر قائم بالذات مساوی باشد و هم موجب انطباع کبیر در صغیر(همان: 137)."