چکیده:
نظریه علامه طباطبایی در باب تأویل بر آیات قرآن استوار است. به عقیده وی تأویل از سنخ مفاهیم نیست، بلکه از امور عینی است. منظور وی از عینیت، عینیت مصداقی نیست، بلکه مراد وی، خارج از ذهن بودن است. به اعتقاد وی همه، آیات قرآن اعم از متشابه و محکم تأویل دارد. در دیدگاه غزالی تأویل دو جنبه دارد: جنبهای که به معنای اصولی آن؛ یعنی، عبور از معنای ظاهری قرآن به شرط وجود قرینه مرتبط است و دیگری تأویلی که همانند تعبیر رویاست. نقش اصل موازنه در تبیین تأویل کشفی بسیار برجسته است. به عقیده وی، تأویل اولا و بالذات از سنخ مفاهیم است و بالعرض به مسمی نظر دارد.
خلاصه ماشینی:
"چنانکه حکم عقل بدیهی، وجود داشته باشد و آیه قرآن بخواهد آن حکم عقلی صریح را نفی کند،عقل میفهمد که موردنظر قرآن، ظاهر آیه نیست و آن را تأویل میکند؛با توجه به اینکه بسیاری از تأویلهای قرآنی مربوط به حقایق صفات الهی واقعیتهای عینی،احوالات معاد و مقامات واقعی انبیاء و اولیاست و ناگفته پیداست که علم به اینگونه مطالب جز از راه وحی الهی ممکن نیست،اما در عین حال پارهای از تأویلات که مربوط به اقوام و مصداقهای آینده و یا حوادث پس از نزول آیات قرآن است،تا اندازهای قابل درک بوده، تحصیل آن برای کسانی که صلاحیت استنباط و فهم علوم قرآنی را داشته،با اندیشهای سالم و بیآلایش آیات قرآن را مورد تدبر قرار میدهند امری ممکن و معقول به نظر میرسد،پس میتوان گفت عقل توان تأویل دارد(ر ک.
گروهی تنها به نقل بسنده کردهاند؛گروه دوم برعکش اولند به منقول بیاهمیتاند؛گروه سوم کسانی که معقول را اصل و کمتر به منقول توجه میکنند و در واقع،نقل معارض با عقل در دیدگاه آنان معنی ندارد،گروه چهارم نقل را اصل میدانند و اهل تأویل در معقولات نیستند که به نظر غزالی این گروه از ضرورت تأویل تصور روشنی ندارند و آخرین گروه بین عقل و نقل را جمع کردهاند و قائل به جایگاه برای هر دو هستند و خود او این رای را انتخاب میکند(ر ک.
2. براساس قانون«لزوم جمع ظاهر و باطن»در دوره دوم فکری غزالی میتوان به این نتیجه رسید که وی نیز همانند علامه همه آیات قرآن را دارای تأویل میداند،زیرا در ابتدا فقط متونی را قابل تأویل میدانست که غیر قابل حملبر ظاهر معنای لغوی خود بودهاند."